دانلود کتاب خاطرات امام خمینی رحمت الله علیه

بسم الله الرحمن الرحیم

دانلود رمان خاطرات جمع آوری شده از حضرت امام خمینی رحمت الله علیه

| نسخه‌های رمان: جاوا JAR، اندروید APK،بوک‌ریدر و IOS EPub،رایانه و تبلت PDF |

خاطراتی از حضرت امام خمینی رحمت الله علیه بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران، فهرست خاطرات:

• حالات معنوی و روحانی
  • اگر برای من کردند چیزی ندارم بدهم
  • به هرکس نزدیک تر بود کمتر توجه می کردند
  • توسط دیگری پول فرستاد
  • حالا بیایم مشرک بشوم؟
  • حتی یک عکس ندادند
  • در فکر جمع مرید نبودند
  • راضی نبودند رساله رایگان توزیع شود
  • مسجد متروکه ای انتخاب کردند
  • من اینجا هستم داد نزن
  • نامی از من نباشد
  • نفس است که دعوت می کند
  • هیچ پاسخی ندادند
  • پول ندارم ، قرضش را بدهد
  • چرا نباید در نماز او شرکت کنم
  • کسی نفهمد
  • این هم برای ننه ات!
  • اینجا نشسته ایم تا سور بدهید!
  • بیخود چنین خوابی دیده ای!
  • تبسم زیبایی بر لب داشتند
  • در بیماری لبخند می زدند
  • ما انقلاب کرده ایم که فصوص درس بدهیم!
  • ما را می خنداندند
  • می ترسم دردتان بیاید!
  • نظر تربیت داشتند
  • گویی با دوستان قدیمی شان صحبت می کنند
  • از ذکر غافل نبودند
  • انتخاب اصلح و مستحبات می کردند
  • به زیارت عاشورا مشغول هستند
  • بیایید این فرش را جمع کنید
  • تمام دعاهای مفاتیح را خوانده اند
  • حتی یکبار هم نتوانستم
  • خنده بلند نمی کردند
  • خود ماه رمضان کاری است
  • صلوات می فرستادند
  • ما جوانها تاب نافله نداشتیم
  • مهر نمازشان خاک کربلا بود
  • نافله ها را ایستاده می خواندند
  • نوافل را ترک نمی کردند
  • آمدند روی زمین نشستند
  • روزی هفت بار قرآن می خواندند
  • قرآن را روی زمین نگذارید
  • هر سه روز یک ختم قرآن
  • چند ختم قرآن بخوانید
  • انس دایم با مفاتیح الجنان داشتند
  • برای انقلاب دعا کنید
  • خداوند با ماست
  • در حملات هوایی نگرانی نداشتند
  • دست خدا حافظ انقلاب است
  • ما نکردیم ، خدا کرد
  • مثل اینکه غافل از خدا شدم
  • نیمه شب مناجات شعبانیه می خواندند
  • آخر شب برمی خاستند
  • از سحر خیزی من بوده است
  • با اینکه نمی توانستند بایستند
  • تهجد در دوران طلبگی
  • خیلی آرام گریه می کردند
  • در دل شب ناله می کرد
  • در چهره امام آثار اشک دیده می شد
  • قدر بدان
  • آقا ، سلام!
  • احساس حقارت می کنم
  • احساس کردم کسی سلام کرد
  • از من تعریف نشود
  • باید این القاب برداشته شود
  • بنده خدا
  • حتی به بچه ها سلام می کردند
  • خودشان به مطب دکتر رفتند
  • خیلی تواضع نشان دادند
  • دایی ات راست می گوید
  • شرمنده مردم هستم
  • شما امر نفرمودید
  • شما جلوتر از ما از هواپیما بیرون بروید
  • می دیدیم در صف نانوایی ایستاده اند
  • پس از انقلاب همان رفتار قبلی را داشتند
  • چون شعر گفته نمی دهم
  • کاش من رابطه داشتم
  • این دروغ است
  • حرفت را بزن!
  • صحبت ایشان یکسان بود
  • من یک رأی داشتم که انداختم
  • این عبا را عاریه کردم
  • اگر به تخلفات برسید
  • دقت کنید تبعیض نباشد
  • فرقی بین اینها نیست
  • مثل همه یک فاتحه می خواندند
  • مخارج اضافه نمی داد
  • نمی توانم پولی به تو بدهم
  • همان مقدار همیشگی تشییع کردند
  • هندی یا ایرانی چه فرقی می کند؟
  • احتیاجی نیست
  • این طور زیارت شایسته نیست
  • بردار و برو!
  • خودتان را از ذلت نجات دهید
  • رساله هم مثل سایر احتیاجات است
  • شما به راه خودتان بروید
  • غصه روزیتان را نخورید
  • من بر تو منت دارم
  • نامی از من برده نشود
  • نسبت به تحویل وجوهات بی اعتنا بودند
  • هرگز ندیدم خواهشی کنند
  • اول به حرم حضرت امیر رفتند
  • با آرامش دعای عهد می خواندند
  • بلافاصله به حرم مشرف می شدند
  • به عمامه شان گل می زدند
  • بیش از همه گریان می شدند
  • تا آخر در روضه حاضر بودند
  • حاضرین را اطعام کردند
  • دستمالشان را در آوردند
  • زیارت رجبیه را بخوانید
  • سالی پنج روز روضه داشتند
  • رمانهای خود را فروختند
  • متأثرم چرا حرم نرفته ام
  • هفت زیارت را مقید بودند
  • آنچه باعث ارادت من شد
  • آیا ظهر شده؟
  • این مخصوص نماز است
  • بروید قبله را مشخص کنید
  • به نماز می ایستادیم
  • تا اذان شد برخاستند
  • تا نماز نمی خواندند افطار نمی کردند
  • تمام مستحبات را انجام می دادند
  • دایم الوضو بودند
  • ذکر سجده آخر نماز امام
  • شما غذایتان را بخورید من نمازم را می خوانم
  • قبل از وقت نماز حاضر بودند
  • نماز ایشان عادی خوانده می شد
  • نمازشان را سریع می خواندند
  • چرا ابهت نماز را حفظ نمی کنیم
  • چه بهتر نماز بخوانیم
  • از کسی حرف نزنید
  • با نگاه تندی ما را ساکت می کردند
  • غیبت امر حرامی است
  • غیبت نکنید
  • برای پست انقلاب نکردیم
  • راهش را یاد گرفته است
  • اذکاری پیش از خواب می خواندند
  • ان شاءالله حل می شود
  • به تمام معنی راضی بودند
  • خدا را قادر نمی دانید؟
  • علی را از اطاق بیرون کردند
  • تلویزیون را خاموش کردند
  • دو سطل آب روی من ریختند
  • فرقی بین بیرون و داخل خانه نیست
  • نامه را برگردانید
  • چرا حسن اینطور آشفته است؟
  • اگر نان و پنیر خودمان را بخوریم
  • اول به کربلا می روم
  • با دیدن تصویر گریه می کردند
  • تربت می خوردند
  • ان شاءالله خوب می شود
  • اینها امامان من هستند
  • بروید وقت نمازاست
  • من که اسلحه ای ندارم
  • منظور امام صادق این بود
  • گویی صدایی نشنیده اند
  • نباید آبرویش را ببرید
  • گناه بی مزه ای است
  • بدنم به لرزه در می آید
  • از خانه بیرون نیامد
  • امام به دنبال مرجعیت نبودند
  • بحمدالله دیگران هستند
  • تنها امام بود که رساله چاپ نکرد
  • جز سرمایه علمی چیزی نداشتند که بدهند
  • جوابهای کوتاه می دادند
  • در قم هم نماز جماعت نمی خواندم
  • راضی شدند رساله بدهند
  • من به حج بعثه نمی فرستم
  • من همان خادم طلبه ها که بودم هستم
  • با خوشرویی ما را می پذیرفتند
  • می خواهید پیری را معالجه کنید!
  • هرگز اعتراض نمی کردند
  • با وجود لوله تنفس نماز شب خواندند
  • هیچ اثری از امام نبود
  • بخوان جانم
  • شما فعلاً اینجا باشید
• آخرین روزها
  • آخرین پیام امام نماز بود
  • با دقت به حسابها رسیدگی می کنند
  • به اهل بیت بگو بیایند
  • به او وعده نده
  • تو را هم دوست داشتم
  • حالا دیگر شب وداع است
  • خانم ها را صدا بزنید
  • خدایا من را بپذیر
  • خیلی ضعف دارم
  • دیگر بر نمی گردم
  • نماز نافله را خوابیده می خواندند
  • نگران نماز اول وقتشان بودند
  • آخرین مناجات امام
  • آرامش در کمال درد
  • از مردم بخواه دعا کنند
  • دائم تسبیحات اربعه می گفتند
  • ذکر خدا و یاد مولا علی ( ع)
  • صورتشان پر از اشک بود
  • ناگهان چشم خود را باز کردند
  • وقتی از دنیا رفتند
  • از مرگ هیچ گونه وحشتی نداشتند
  • آخرین روز عمر با برکت امام
• آرامش خاطر
  • آرامش در مسیر عراق به فرانسه
  • تنها کسی که آرام بود
  • ما حریف امام نمی شدیم
  • مستحبات را نسبت به ایشان انجام دهید
  • آرامش امام در حوادث بزرگ
  • آرامش دراوج مصیبت
  • آرامش قلبی امام در جنگ شهرها
  • امام تسلط برخود داشتند
  • برای مرحوم اصفهانی هم فاتحه بخوانید
  • خوابیدن شما اثری برای من ندارد
  • در وجود امام ترس نبود
  • دزدی آمده و سنگی انداخته
  • فرزندان مرا کتک بزنند!
  • کابینه را تکمیل کنید
  • مرگ چیزی نیست
  • موقع پیروزی انقلاب هیجان زده نشدند
  • یادم ندارم از کسی ترسیده باشم
  • یقین کردم می خواهند مرا بکشند
• امام در خانه
  • آزادی مطلق به ما می دادند
  • احساس کردم نوبت من است
  • از ما اجازه می گرفتند
  • استخاره کردند
  • اهمیت جوانی
  • این هم به خاطر تو
  • اینجا آب نیست ؟
  • اگر شیطنت نکند مریض است
  • اگر می توانی بمان
  • با بچه ها رو راست باشید
  • باید صورت به خاک بمالی
  • بتول خانم ، حالت چطور است؟
  • بدون آنکه بگویند به آشپزخانه می رفتند
  • برای مادرتان هدیه بخرید
  • بروید مادرتان تنها نباشد
  • بلند شدند و شعار دادند
  • به من یاد دادند
  • به هر صورت که میل داری لباس بخر
  • تربیت فرزند از مرد بر نمی آید
  • تمام اعیاد را عیدی می دادند
  • تنها جلوی پایشان روشن بود
  • تو شهید نشدی؟!
  • تکبر نکنید
  • حتی به شوخی دروغ نگویید
  • خوش به حال من که چنین همسری دارم
  • دعای عهد در سرنوشت دخالت دارد
  • زهرا فوراً بیاید او را ببینم
  • سعی کنید علم را به قلب تان بفرستید
  • شب را تقسیم بندی می کردند
  • شما نشسته اید و خانم کار می کنند؟
  • شیطان از همین جا سراغ آدم می آید
  • قلب من کوبیده شد
  • مقید بودند حجابمان را حفظ کنیم
  • ناهار خورشت دارید؟
  • نگاهشان پر محبت بود
  • همسرم باید همفکر من باشد
  • چرا داد می کشید؟
  • چیزی که مهم است دختر است
  • کسی را بیدار نمی کردند
  • احترام برادر بزرگتر در حد یک استاد
  • این انگشتری را برای او نگه دار
  • بیا اینها را ضبط کن
  • روی برادران ، روانداز انداختند
  • پیامبر گونه رفتار می کردند
• امام علما و روحانیون
  • اگر حاج آقا روح اللّه قبول کنند
  • برای اساتید خود ارزش والایی قائل بودند
  • روحانی باید با لباس روحانیت شهید شود
  • گاهی شصت نامه دستنویس می کردند
  • از بزرگواری آقای شاهرودی بگو
  • او را از فیضیه بیرون کردند
  • با تمامی شاگردان خود در درس آیت اللّه بروجردی شرکت می کردند
  • بالاخره آقا را به قم آوردیم
  • برای مرحوم کمپانی هم فاتحه ای بخوانید
  • تا در منزل ، آقای بروجردی را همراهی می کردند
  • تب مالتی که داشتند عود کرد
  • تنها کسی که به دیدن آقای حکیم می رفت
  • حتی اگر شما نیایید ، من نماز نمی روم
  • خلاف شعائر است
  • خیلی با تجلیل نام می برند
  • در بزرگی او همین بس است
  • در سر حد کرامت است
  • در گوشه ای از مجلس درس می نشستند
  • دو زانو و مؤدب می نشستند
  • عمامه شان را تحت الحنک کردند
  • مأموریتهای مهمی محول می کردند
  • ما آیت اللّه حکیم را از دست دادیم
  • مثل اینکه بهترین عزیزشان را از دست داده اند
  • مرحوم شاه آبادی لطیفه ای ربانی بود
  • هر طور بود از بستر بیماری بلند می شدند
  • همان جا بایستید
  • همجواری شما برای ما مغتنم است
  • چرا مواظب زبانمان نیستیم
  • آخرین نفری که مجلس ختم گرفت
  • این کار توهین به علمای مشهد است
  • اگر مرحوم حاج شیخ زنده بودند
• امام و رزمندگان
  • با بیشترین هم خود به شما دعا میکنم
  • بسیجی ها را بیشتر از همه دوست داشتند
  • خداوند با قلب اینها چه کرده است
  • اشکشان سرازیر شد
  • انگار به حجله عروسی می روند
  • با شنیدن خبر اخلاص رزمندگان گریه می کردند
  • ترک نماز اول وقت
  • رزمندگان فرزندان من هستند
  • شما قلب پاکی دارید
  • صورت ما را می بوسیدند
  • با صندلی چرخدار عیادت می کردند
  • خداوند به ایشان دو بال عنایت کند
• امام و محرومین
  • به فکر مردم محروم کردستان بودند
  • خودشان پرده را کنار می زنند
  • از قشر محروم باشند
  • اولین تذکر، رسیدگی به فقرا بود
  • اگر نمی تواند پرداخت کند
  • به افراد نیازمند بدهید
  • در زندان هم به فکر محرومین بودند
  • دو سوم را در محل صرف کنید
  • شرمنده مردم مستضعف هستم
• تقید به آداب شرع
  • از محرمات دوری کنید
  • انگشتر طلا را در بیاورید
  • اگر دستمان بیرون می آمد
  • با این پولها نمی شود چاپ کرد
  • با دیدن فعل حرام بدن امام لرزش پیدا می کند
  • در مسأله نامحرم سختگیر بودند
  • دیوار را بردارند
  • من این حق را ندارم
  • وقت جشن گرفتن نیست
  • پرداخت دیه را وظیفه خود دانستند
  • احتمال ضرر می دهی؟
  • اگر شبهه داشتند مسافرت می کردند
  • به شرط عدم تأیید غیر مسلمین اشکالی ندارد
  • تنها مفسدین را اعدام کنید
  • شکنجه گر باید قصاص شود
  • غلط کرده است
  • قانون حذف بهره را تصویب کنید
  • من خاطرم جمع نیست
  • نباید آلبومش را ببینید
  • پدر دختر راضی است؟
• توصیه ها
  • در ساعت تفریح درس نخوانید
  • سفارش بچه ها را می کردند
  • اینجا که مجلس موعظه نیست
  • باید فهم خود را به کار بیندازید
  • باید پایه اعتراض بالا برود
  • خوبی که داشت ، اشکال کرده بودید
  • طلبه ها فکر کنند
  • آدم شدن مراحل دیگری دارد
  • انسان با نعمت خدا معصیت او می کند
  • اگر منظورتان ورود من است
  • به کسی نگویید به درس من بیاید
  • بهترین موعظه را خدا فرموده
  • تا می توانید به یاد خدا باشید
  • تفریحات مشروع داشته باشید
  • خداوندا ما را به خودت متوجه کن
  • خیال می کنی اهل احتیاط هستی
  • خیلی از دنیا پرستی بد گویی می کردند
  • شما برای خدا بگویید
  • عاطفه شما مقدم بر دینتان نباشد
  • هنوز باورمان نشده است
  • بعد از 45 سال هنوز اثر آن هست
  • با هم بسازید
  • سعی کن پهلوان باشی
  • سپاه دخالت نکند
  • هدف شرط است
  • چرا جلوی پدرت راه رفتی
  • کار های بد را ترک کنید
• خوراک امام
  • اگر خوشمزه بود می خورم
  • به اندازه غذا درست کنید
  • دلم می خواهد هر لقمه را با یک قاشق بخورم
  • سخت به فکر سلامتی خود بودند
  • پس اینها چه بخورند؟
  • پیرمرد باغبان
  • ماست و پنیر آوردند
  • هفت دقیقه و چهل ثانیه مدت نهار
  • تخم مرغ سمبل چه چیزی است
  • خورشت بادمجان بدون گوشت
  • شما دو گناه کردید
  • غذای خودتان کدام است ؟
  • یک کاسه پنیر و یک پاره هندوانه
  • یکبار ندیدم نوشابه بخورند
• درس و تدریس
  • حوزه ها درس را شروع کنند
  • فقه را بیشتر دوست دارم
  • ابتدا نظرات علما را نقل می کردند
  • از این حرفها نزنید مردم می خندند
  • از مختصات آثار امام موجز نویسی است
  • اول ببینیم خودمان چه می فهمیم
  • با بیان ساده و روان درس می دادند
  • به طلاب مجال بحث می دادند
  • بیان امام شیرین بود
  • در درس، نظرات مختلفی را مطرح می کردند
  • دنباله رو مطالب دیگران نبودند
  • شاگردان من به من احتیاجی ندارند
  • شما تانکها را می شمردی ؟
  • مسأله شاگرد و استاد مطرح نبود
  • هیچ گاه عصبانیت در تدریس نداشت
  • گاهی در تدریس مزاح می کردند
• ساده زیستی
  • عروسی ما ساده برگزار شد
  • همیشه به سادگی توصیه می کردند
  • آقایان طلبه باشند
  • اول کسی که صورت دارایی خود را داد
  • این سجاده را ببر
  • این مسجد را باید احیا کرد
  • با هزار مکافات راضی شدند
  • به صاحبانشان بر گردانید
  • تا آخر عمر اجاره نشین بودند
  • درسی برای همه طلبه های نجف
  • دیوار منزل امام فرو ریخت
  • زاهد واقعی
  • شیشه نکرده بودند
  • هیچ وقت به هواخوری نرفتند
• شجاعت
  • شما چرا این جور می کنید ؟
  • آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند
  • با جیپ رو باز می آیم
  • حاضر نمی شدند کسی از ایشان محفاظت کند
  • در نوفل لوشاتو تنها قدم می زدند
  • دولت ایران غلط کرد شما هم غلط کردید
  • شدید ترین حمله به آمریکا
  • کی تفاهم کرده؟
  • ما هم به کماندوهای خود دستور می دهیم
  • ناراحت نباشید من با شما هستم
  • چرا وحشیگری می کنید؟
  • همه بدون بازدید بدنی به ملاقات من بیایند
• شهدا و خانواده هایشان
  • آیا شهید شده اند ؟
  • خوشابه حال پدرانشان
  • مضایقه نکنید
  • من هم پدرم را ندیده ام
  • گریه گفتند بس است
  • انگیزه تاسیس بنیاد 15 خرداد
  • بالاتر از مکه رفته است
  • به خودش بخشیدم
  • دستور دادند حقوقی معین شود
  • سلام مرا به خانواده های شهدا برسانید
  • شب به منازل شهدا می رفتند
  • غالبا از خانواده شهدا بودند
  • قیافه ایشان متغیر شد
• عشق به مردم
  • اگر برای مردم است
  • خوشحالی امام از کار سواد آموزی
  • ماشین کجاست؟
  • 20 دقیقه اشک می ریختند
  • اجازه نمی دادند
  • از ملت ایران خجالت می کشم
  • اهل کجا هستی؟
  • اگر خدا اجازه شفاعت بدهد
  • به خود کشاورزان منتقل شود
  • بگو دیگر نیاورد
  • دیگر جشن نگرفتند
  • شما روح من هستید
  • مردم را در جریان بگذارید
  • مردم نقل می پاشیدند
• عطوفت و مربانی
  • از سخت ترین شبهای زندگی امام
  • از همسایگان عذر بخواهید
  • امام شدیداً عاطفی هستند
  • این عکس را به تو امانت می دهم
  • اگر کسی بیمار بشود
  • خودکار در چشمتان نرود
  • رقت قلب نسبت به کارگر منزل
  • مگر صندلی نیست که بنشینید
  • نصف ثواب مستحبات برای حاج آقا مصطفی
  • وقتی تصویر مجروحین را می دیدند
  • وقتی می خواستند بخوابند
  • آخرین ملاقات با شهید اشرفی اصفهانی
  • الآن بیاوریدش داخل
  • امام نسبت به آنها التماس می کردند
  • اگر کسی بیمار بشود
  • به بچه کاری نداشته باشید
  • درس خواندن برای خدمت به اسلام است
  • دریافتند علی مریض است
  • دلم برای رجائی تنگ شده است
  • عکس یادگاری بگیریم
  • قم شهر من است
  • ملاطفت امام با فرزند شهید
  • هدیه امام به دو خانم مسیحی
• قناعت و زهد
  • آقا شهریه نمی گرفتند
  • اتاق باید پر نور باشد
  • این باقیمانده آب واجب وضو بود
  • با همین مقدار باید زندگی کنیم
  • لیوان را تا حدی که می خورید پر کنید
  • وقتی مادرم صحبت می کند
  • این چه برخوردی است؟
  • بدهید به کسی که استفاده کند
  • بین طبقه ضعیف استحمام می کردند
  • دلیلی ندارد اسراف شود
  • ز تلفنهای دفتر استفاده شخصی نکنید
  • کمال زهد
  • چیزی بر اموال خود نیفزودند
  • امام حتی کفن از خود نداشتند
  • اینها را نگذارید خراب شوند
  • در فاصله وضو شیر آب را می بندند
  • از تکلفات دوری می کردند
  • از کوچه ها می رفتند
  • تشک را کنار زدند
• لطافت روح
  • این گل سه روزه است
  • اینها چه زیبا هستند
  • تیغ دست علی را اذیت نکند
  • در تمیزی ضرب المثل بودند
  • روزی هفت بار ادوکلن می زدند
  • شما هم همین کار را بکنید
  • شنا می دانستند
  • قاشق برای ماست هست
  • قرص را با قاشق می خورند
  • کدام درخت قشنگ تر است
  • مگر من شاعرم
  • پژمرده شده ام ودارم می روم
  • بعد از ظهر ها به کوه می رفتند
  • به مسواک خیلی اهمیت می دهند
  • خیلی خوش ذوق هستند
  • رأس ساعت هشت و نیم حمام می رفتند
  • هر وقت بلند می شدند خود را در آینه می دیدند
• مرتبه علمی امام
  • روایات را می شکافتند
  • از قلم نی استفاده می کردند
  • از نظر اسلوب شعری درست نیست
  • این آیه خطاب به سرمایه داران است
  • اینقدر دقت لازم نیست
  • با سایر طلبه ها از لحاظ درس فرق می کرد
  • بازدهی یک درس امام مطابق یک هفته درس دیگران بود
  • باید به عرف مردم توجه کرد
  • تنها کسی که فارسی می نوشت
  • تهیه برنج بیشتر از گندم زحمت دارد
  • سنگینترین درس در زمان آقای بروجردی
  • سیدی مؤدب ، نظیف و مرتب بودند
  • فضلا متوجه اشتباه خود می شدند
  • قبل از درس ملاقاتها را تعطیل می کردند
  • هشتصد نفر طلبه به درس امام حاضر می شدند
  • همینکه گوش می کردند کافی بود
  • یا درس می خواندند یا درس می گفتند
  • یک بار نگفتند می روم مطالعه می کنم
  • یک دوره فقه را دیده بودند
  • یک روایت ممکن چند روایت باشد
• مسائل و حقوق زنان
  • به ارتباط زن و مرد بسیار حساس بودند
  • جوانها بیشتر خود را بپوشانند
  • دعا کنید دختر باشد
  • روی رنگ نظر نداشتند
  • قرائت قرآن اشکالی ندارد
  • مگر امکان دارد زنها در خانه بنشینند؟
  • همه آزادی داشتند
  • چرا نمی گوییم بی حجاب ها با حجاب شده اند
  • از آن حرف عصبانی شدند
  • حجاب شما اسلامی است
  • حضور خانمها در مجلس لازم است
  • وظیفه زنها هم دخالت در سیاست است
  • یکی زیاد و نصف او کم است
• مطالعه و پرکاری
  • اکثر داستانهای معروف را خوانده اند
  • به درسشان خیلی مقید بودند
  • دایم مشغول مطالعه بودند
  • مطالعه را دوست دارند
  • گاهی ده دقیقه امام را می دیدم
  • گاهی پشت رمانها دیده نمی شدند
  • اگر همه عالم را بگردید
  • روزنامه چه شد؟
  • سفارش به مطالعه پرتوی از قرآن
  • کمال جذبه های انسانی
  • نظم مطالعاتی امام تغییر ناپذیر بود
  • یک بارهم امام را بیکار ندیدم
  • نیمه شب صدای قلم و کاغذ می آمد
• نظم
  • کسی که کارش ضابطه دارد
  • موقع تفریح باید تفریح کنی
  • نظم در اوقات خوابیدن
  • نظم روزانه
  • هر چیز در جای خود
  • آدم یک درس در روز بخواند
  • اینجا جای پیغمبر و علی است
  • با ورود امام ساعتمان را دقیق می کردیم
  • به تشکیل کلاس درس، فوق العاده مقید بودند
  • حین حرکت پاسخ می دادند
  • استفاده احسن از اوقات
  • جدول شبانه روزی
  • عنایت ویژه امام به آیت اللّه خامنه ای
  • نظم حتی در زندان
  • یک برنامه مرتب و همیشگی
  • تنظیم ساعت پلیسهای فرانسه با وقت نماز امام
  • رأس ساعت یازده چای می خوردند
• هوش و دقت
  • وای به وقتی که پولی گرفته شود
  • آمدن من عین مصلحت است
  • آمده بود ما را با هم تطبیق کند
  • آیا شما را می گذارند
  • با ذکاوت تر از امام ندیده ام
  • حل یک معمای پیچیده ریاضی
  • ذهن جوان 22 ساله داشتند
  • ما جای خلوتی نداریم
  • می خواستید نشان بدهید چنین جایی هست
  • چیزی که ایشان می پوشد چیه؟
• صلابت و وقار
  • آنجا آنطوری است !
  • این آقا پدر من است
  • اگر کسی می پرسید جواب می دادند
  • به علامت محبت تبسم می کردند
  • جذابیت سیمای نورانی امام
  • سنگین و با طمأنینه راه می رفتند
  • علاقه مندی دانشجویان فرانسوی به امام
  • کمال جذبه های انسانی
  • متانت ایشان زبانزد بود
  • نشاط در کودکی
  • هنوز ترجمه تمام نشده بود که از جا برخاستند
• اغتنام فرصت
  • اغتنام فرصتها
  • فرصت شناسی در اوج بیماری
  • نباید وی را تنها گذاشت
• رفتار با طلاب
  • از طلبه ها امتحان می گرفتند
  • ایشان خیلی واسطه می شود
  • اینها را باید رشد داد
  • اگر حاضری جهنم را تحمل کنی
  • اگر طلبه ای احتیاج داشت به من بگویید
  • با طلبه ها بسیار متواضع بودند
  • ببین عبای من هم پاره است
  • دوبار به عیادت من آمدند
  • علاوه بر مراجع به بازدید طلاب هم می رفتند
  • نگویید شهریه است
  • هدیه امام به یکی از طلاب
  • وجوه شرعیه باید به طلبه ها داده شود