دانلود رمان تیام تخص از ناشناس با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
تیام؛ تو اتاقم منتظره اومدنه رئیس شرکتی بودم که قراره باهم همکاری کنیم. منشی اومد داخل و برام شیر کاکائومو گذاشت رو میز. با بیرون رفتنه منشی رفتم تو فکر هه به شریک سابقم فکر میکردم که خیلی راحت با پولایی که ازم بالا کشید در رفت…
رفته بود آلمان ومن نمیتونستم پیداش کنم چون شرکتم و تجارتم اونجا شعبه ای نداشت. پوزخندی به ساده بودنه خودم زدم و عصبی فنجونمو پرت کردم سمته دیوار که با صدایه بدی شکست. منشی سریع اومد داخل و بدون حرف فنجونه شکسته رو جمع کرد و یکی دیگه آورد.
مشغوله خوردن بودم که منشی زنگ زد و گفت: رئیس شرکت همکار اومده. رو صندلیم نشستم که منتظره اومدن اون مرد مرموز شدم. این مرد تمام محصولاته منو یکجا خریدار بود در باز شد و یه مرد خیلی شیک پوش و چهار شونه وارد شد…