دانلود رمان طلسم خاکستری از فاطمه اشکو با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
تا حالا شده باکسی برخورد داشته باشین که مغروره و حاضر به پذیرفتن هیچ عشقی نیست؟… حالا همون انسان ممکنه با دیدن یه نفر غرورش کم کم و به ندرت شروع به نزول کنه…!خب این داستان رو همین باب… این داستان از زبونه شخصیت اول داستان که از قضا دخترم هست گفته شده…اسمش الساست و معنیه اسمشم مانند ایل هست…
خلاصه رمان طلسم خاکستری
نگاهی به ساعت دیواري اتاقم که عکس خانوادگیمون پشت عقربه هاش حک شده بود انداختم. هشت صبح رو نشون می داد. فوري رو تختم جابه جا شدم. کمی خودمو کش دادم و انگشتامو لاي هم فرو بردم که صدا ي شکستن غضروفاش گوشم رو نوازش داد. واي که چه حالی میده خستگی بعد از خواب، این جور ي بپره.
تندي از تختم بلند شدم، لباس خواب کوتاه قرمزمو که با پوست سفیدم، تضاد تحریک برانگیزی رو به وجود آورده بود، در آوردم، درِ کمد لباس که چه عرض کنم، در شوي لباسام رو باز کردم؛ تی شرت و شلوار ستی که مامان واسم خریده بود رو پوشیدم و رفتم پایین…