دانلود رمان مارال از نیلی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
جان این به من گفت کوچولو وای یاد یه رابطه ای افتادم فکر کنم قرمز شدم ، مامانی بدون من به سمت خونه رفت ولی من آنجا وایساده بودم و به ارباب نگاه کردم که رو به روی من ایستاده بود و به صورت مثل لبوی من نگاه میکرد و…
رفت منم پا تند کردم و داخل شدم خونه که چه عرض کنم قصر بود لامصب واسه خودش. 20 دقیقه بود که رو مبل های سلطنتی نشسته بودیم و من حوصله ام واقعا سر رفته بود آخر سر دووم نیاوردم و به مامان (البته توی گوشش) گفتم من حوصله ام سر رفته.
مامان:برو تو حیاط یه چرخی بزن. منم رفتم توی حیاط ، حیاط که چه عرض کنم جنگل بود بوی گل های نرگس آدم و مست میکرد من همینطور به سمت جلو حرکت میکردم و راه و گم کردم واقعا ترسیده بودم هر چی جلو تر میرفتم بیشتر گیج میشدم…