دانلود رمان مهربان باشیم از مهتاب با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
وارد خونه که شدم بر خلاف انتظارم نیلو با توله سگش مثل هر روز جلوی در زانو زده منتظرم نبودن و این سر پیچی از قوانین عواقب بدی براشون در پی داشت اما سکوت خونه کمی مشکوک بود. کیفم رو روی کمد جلوی در گذاشتم و توی آشپزخونه سرک کشیدم اما وقتی اونجا پیداشون نکردم نگرانیم بیشتر شد. به طرف اتاق خواب پا تند کردم به امید اینکه شاید اونجا پیداشون کنم.
اما از جلوی در اتاق آوا که رد شدم صدای ناله ضعیفی توجهم رو جلب کرد. در اتاق رو اروم باز کردم و با چیزی که دیدم سر جام میخکوب شدم. آوا با دست و پای بسته ، بدنی خونی و موهای پریشون روی زمین افتاده بود و زنجیر قلاده اش به قالب روی دیوار وصل شده بود و توی اون وضعیت عملا هیچ حرکتی نمیتونست انجام بده. به سرعت خودم رو بهش رسوندم و طناب هایی که ماهرانه گره خورده بودن رو باز و زنجیر رو از گردنش جدا کردم…