دانلود رمان قلب عقرب با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
مرد جوان، با بیچارگی به نقطه ای نامعلوم زل میزند: “من از همان اول محکوم بودم!” روی دو زانو می افتد، بی اختیار همراه با گریه ناله میکند: “من از بدو تولد کهنسال بوده ام .” ناگهان همه چیز تغیری می یابد…
زجه های مرد لا به لای سکوتی عظیم گم می شوند؛ سکوتی کر کننده! جوان با نیروی تازه ای می خروشد، دیوانه وار فریاد میزند: “اکنون که تو در بند، آزادی خودت را داری، من در اسارِت آزادی ام !” اشک ها و ناله ها فراموش می شوند. جوان می خندد: “دنیای عجیبی ست!
با دست های زنجیری شده دعا می کنند، و با دست های آزاد دزدی!” با تعجب به چاقویی که روی زمین افتاده می نگرد. همزمان با برداشتن چاقو، دوباره قهقهه می زند: ” به راستی گناهکار واقعی کیست؟!” خنده ها تمام می شود. دوباره سکوت فضا را در بر می گرید…