دانلود رمان رحم اجارهای از مریم کلانتری با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
باران دختری که پدر مادرش رو توی تصادف از دست میده و مجبوره با عمو و زن عموی سنگ دلش زندگی کنه. عموش مال و اموال باران رو بالا میکشه و اون رو از خونه بیرون میکنه. باران به دوستش سارا پناه میبره و از طریق اون تو شرکت داداش سارا استخدام میشه. داداش سارا که اسمش امیر عاشق باران میشه و بالاخره باران و امیر بعد چند ماه دوستی، تصمیم میگیرند باهم ازدواج کنند که با ورود آرتان که شریک امیره زندگیه باران از این رو به این رو میشه! آرتان پسر مغرور و جذاب که رحم باران رو از عموش اجاره میکنه و باعث جدایی باران و امیر میشه اما….
یه روز سرد زمستون بود. هوا به شدت گرفته ابرا یه جوری تو خودشون بودن که انگار با ادم دعوا داشتن یا البته شاید من اینطوری فکر میکردم قدم زنان از اون کوچه. دور شدم کوچه ای با تمام خاطرات کودکیم خونه ای که توش بزرگ شده بودم. تموم شخصیت های الانم تو همون خونه شکل گرفته بود. چطوری تونستن باهام اینکارو کنن من الان دیگه چیزی واسه از دست دادن نداشتم. قدم به قدم این کوچه واسم خاطره بود انگار داشتم رو خاطراتم پا میذاشتم.
باید میرفتم. باید خودمو قانع میکردم که دیگه از اون خاطرات فقط همین قدم زدن تو. این کوچه واسم مونده درخت بید مجنون هم مثل من کمر خمیده تر از همیشه به نظر میرسید. به سر کوچه که رسیدم دست تکون دادم برا تاکسی. ایستاد سوار شدم همون موقع یه رعد برق زدو اسمون شروع کرد به باریدن سریع درو بستمو تو ماشین اروم گرفتم قطرات بارون که به شیشه میخورد انگار حالمو بهتر میکرد …