دانلود رمان پرتگاه ناپیدا از ملیکا ملا زاده با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
اینجا سرزمین واژه هاى وارونه است : جایى که گنج،”جنگ”میشود ،درمان،”نامرد”میشود قهقهه،”هق هق” میشود اما دزد همان”دزد”است… درد همان “درد” وگرگ همان “گرگ” . از یه جایی به بعد اونقدر دلت برای آدمی که بودی تنگ میشه که دیگه فرصتی برای دلتنگ شدن واسه آدمایی که نیستن نداری.
_اول بذار محاصرش کنیم تبسم.- بیخیال نیهاد، تو که میدونی کار من عالیه. میدونست: ناسلامتی من بهترین مامورشون بودم! چون زیر دست دو تا از بهترین ها بزرگ شدم و آموزش دیدم. حالا هم گرفتن این پسر بچه زور گیر برام مثل آب خوردن بود. کوچه و پس کوچه های پایین شهر خوزستان رو دنبالش می دویدم.با یک حرکت از فاصله دو متری جلو پریدم و خواستم یقه ش رو از پشت بگیرم که سریع در رفت.
دوباره دنبالش رفتم باید می کشیدمش سمت درخت ها؛ اونجا خوراک من بود! سعی کردم خودم رو بکشونم کنارش وقتی دید دارم بهش نزدیک میشم سمت درخت ها دوید. همین رو میخواستم از وسط درخت ها می دوید ناخودآگاه سرعتش کمتر شده بود دست هایم رو به درختی آویز کردم و جفت پا توی کمرش رفتم.روی زمین افتاد.قبل از اینکه بلند شه خودم رو با زانو انداختم روش و با آرنج به پهلوش زدم …