دانلود رمان دنیای من فصل دوم از MAHTAB_H با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
امروز ارباب خیلی عصبانی بود. همش سعی میکردم تا توی دست و پاهاش نباشم تا یه وقت تنبیهم نکنه. آخه وقتی عصبی میشه انگار بمب منفجر میشه. این وسطم بدن بی نوای منه که مورد اصابت دست های قدرتمندش میشه. دستی به لباسم کشیدم و مرتبش کردم…
فنجون قهوه ی تلخ رو داخل سینی گذاشتم و مثل هر روز عصر از آشپزخونه بیرون رفتم و به طرف اتاق ارباب رفتم. اینجا فقط من و ارباب زندگی می کردیم. در واقع این خواست خودم بود و نمی خواستم کسی جز ارباب من رو توی وضعیت بدی ببینه.
وقتی هم ارباب خونه نبود همه کار های خونه رو انجام میدادم. با رسیدن به اتاق ارباب لبخندی به لب نشوندم و وارد اتاق شدم. ارباب سرش توی برگه های توی دستش بود و فقط با گفتن: بیا اینجا. مجبورم کرد کامل داخل اتاق بشم و قدم جلو بذارم و کنار میز بزرگش بایستم…