دانلود رمان شفق از غزل با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
دختری به اسم شفق پرستار یه بیمارستانه،اونجا با کامران یه پزشک جذاب و ثروتمند اشنا میشه،کامران از شفق خوشش میاد اما شفق نه تنها نسبت به کامران بلکه به همه مردا بی تفاوته و این سرسختیش باعث میشه کامران که خیلی درمورد ازدواج با شفق مصمم بوده،دست به کاری بزنه که شفق به اجبار باهاش ازدواج کنه و….
با خستگی خودمو روی صندلی انداختم. با اینکه میدونستم کارم درست نیست ولی پاهامو روی میز دراز کردم. مقنعه مو کمی کشیدم عقب. عجیب هوس چای کرده بودم اما وقتی سر فلاسک رو توی فنجونم گرفتم فقط دو قطره چایی توی لیوان ریخت. با دلخوری رو به مریم کردم: میمردی تهش یکمی واسه من نگه میذاشتی؟
تو و فرح و یگانه… حالا اگه راست میگی برو از بخششون چایی بیار اگه دادند بهت… تازه تو که میدونی کتری برقیمون خرابه… یکریز داشتم غر میزدم که مریم بی هیچ حرفی (چون اخلاق سگ منو میدونست) دستهاشو بالا گرفت: خیل خب بابا چه خبرته تسلیم تقصیر من بود الان میرم ازشون آبجوش میگیرم…