دانلود رمان تقدیر ناگزیر از الف با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
گلنار دختر یتیمیه که تا به حال زیر چتر حمایت قیم قانونیش بوده. تصمیم می گیره از حمایت اون خارج بشه و روی پای خودش بایسته. یه تصمیم به ظاهر آسون که دردسر بزرگی درست میکنه و هلش میده به گذشته و آینده ش رو هم تحت الشعاع قرار میده. تاراز اونقدر به خودش اعتماد داره که حرف هیچ کس رو قبول نداره، حتی عموی پیری که دائم بهش میگه با هر دستی بدی، با همون دست پس می گیری و نباید تقدیر و یازی هاش نادیده گرفت. ناراز زمانی که با گلنار روبرو میشه، تازه معنی حرف عمو و قدرت سرنوشت رو می فهمه.این داستان چند نسل از یه خانواده س. روایتی از روزگار دور و حال حاضر.
داخل حیاط عمارت بزرگ اربابی ایستاده بود و به بازی پسرش نگاه می کرد. . این روزها حساب و کتاب کارهایش درست و کارش پر رونق بود ولی سررشته حساب زندگیش از دستش خارج شده و به ورشکستگی دل نزدیک میشد ،برعکس تجارت که انگار در خونش بود، راه های دلبری را نمی دانست و هرچه پیش می رفت بیشتر و
بیشتر در باتلاق رابطه اش با همسرش فرو می رفت. باتلاقی که به مرگ عشق می انجامید. بیش از ده سال از زندگیش با تیام می گذشت و تاکنون ثمره اش الوند هفت ساله بود.
تنها سرمایه ی واقعی زندگیش، که اگر نبود، زودتر از این ها عطای زندگی را به لقایش می بخشید. و حالا می رفت تا همه چیز تغییر کند و عزیز دیگری داشت که به آن دل خوش کند. شاید تمام تغییرات به وجود او می ارزید. فکر می کرد باید از خودش شاکی باشد، ولی برای اولین بار حق را به خودش می داد . نگاهش روی الوند ثابت ماند. لبش با دیدن کری خوانی های کودکانه الوند به لبخندی گشوده شد. موهای سیاه پسر، در میان آفتاب می درخشید و از شدت عرق، به سرش چسبیده بود و بی خبر از حال پدر،
شاد و سرحال با پسر کوچک مباشر، بازی می کرد و صدای خنده هایش عمارت را پر کرده بود. کودکی سخت خودش را به یاد آورد. روزگاری که نه پدر چشم دیدنش را داشت و نه آغوش مادر ماوایش بود. اما الوند، با وجود کم مهری ها و بی توجهی های آشکار مادرش، دلبسته ی پدر بود و عزیز جان او. حتی نمیشد لحظه ای این پدر و پسر را بدون هم تصور کرد. همه چیز را برای الوند می خواست. دوست داشت او از طعم محبت بی نصیب نماند. می خواست او به بهترین مدارج برسد…