دانلود رمان تو فقط بمان (جلد دوم) از پریا با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
شیرین دختر سرهنگ سرلک،در ازای آزادی برادر رئیس یک باند خلافکار گروگان گرفته میشه. درست لحظه ای که باید شیرین پس داده بشه،بیگ رئیس باند اون رو پس نمیده و پیش خودش نگه می داره. چی پیش میاد اگر بیگ عاشق شیرین بشه و اون رو از نامزدش دور نگه داره؟
قربان هیچ ردی از مرجان نداریم چی دستور می دین؟ نگاهم رو میخ جام بلوری روبه روم کردم و بدون پلک زدن به صدای فرزاد گوش دادم. پس شماها چی غلطی دارین می کنید؟ دو هفتس بیگ دستور دادن مرجان و دست بسته بیارین عمارت اونوقت یک کلام می گین هیچ ردی نداریم؟ خدمتکار جامم رو با نوشیدنی سرخ رنگی پر کرد و آروم عقب کشید و از سالن خارج شد.
جام بلورینم رو برداشتم و محتویاتش رو کمی مزه کردم. صدای فریاد های فرزاد و التماس های فرد روبه روش داشت بلند و بلند تر می شد. بالاخره بعد از کلی حرف و سخن فرزاد کنارم نشست و آروم گفت: پیداش می کنیم بیگ! من بهتون قول میدم کمتر از یک هفته ی دیگه کت بسته بیارمش خدمتتون. کیو می گفت؟ اون ماده سگی که جاسوس عمارت من از آب در اومد؟ من فقط طالب جنازه ی اون زنم.
جام رو به لب هام نزدیک کردم و مزه ی تلخ و گسش رو به جون خریدم. بدون واکنش به گوشه ی میز خیره شده بودم و جامم رو بین مشتم فشار می دادم. بعد از چند لحظه در اتاق با ضربه ی کوتاهی کوبیده شد و پشت بندش سریع قامت پارسا توی قاب در مشخص شد. نگاه نکرده میتونستم صورت زرد و رنگ پریدش رو تصور کنم. بدون حرف فرزاد از اتاق بیرون رفت و من موندم با یه برادر عصبانی…