دانلود رمان در پناه تو از سارا. پ با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
افروز دختری که خانواده ای با طبقه ی متوسط رو به بالای جامعه داره، در انتظار عشقش چند سالی نشسته تا اینکه قبل از برگشت عشقش اتفاقی توی زندگی اش می افته اتفاقی که باعث میشه اون همه عشق رو نادیده بگیره و با پسری ازدواج کنه… افروز دختری که خانواده ای با طبقه ی متوسط رو به بالای جامعه داره، در انتظار عشقش چند سالی نشسته تا اینکه قبل از برگشت عشقش اتفاقی توی زندگی اش می افته اتفاقی که باعث میشه اون همه عشق رو نادیده بگیره و با پسری ازدواج کنه…
از فیلم جدیدی که تازه می دیدم و توی سر رسیدم یادداشتی داشتم دیالوگ قشنگ می کردم که صدای ایفون توی فضای خونه پیچید. نگاهی به شخص پشت ایفون کرد.-سلام اقا شایان، بفرمایین. -میشه لطفا چند دقیقه در رو باز کنین. گوشی ایفون و از گوشم فاصله دادم و پوفی کشیدم. -اقا شایان، سامان خونه نیست. -متوجه ام. با خودتون کار دارم لطفا در رو باز کنین. چند دقیقه بیشتر طول نمی کشه. با اینکه می دونستم کارم غلطه اما در رو با تردید باز کردم. مانتو و شالمو از چوب لباس برداشتم و پوشیدم، جلوی در منتظر شدم .
دو سه دقیقه بعد شایان از اسانسور پیاده شد. سمتم اومد: سلام. دستم و به چارچوب در گرفته بودم و مانع ورودش به خونه شدم. نگاهی به دستم انداخت. -تعارف نمی کنین بیام تو؟ کت شلوار خوش دوخت شیگ تن کرده بود: شما گفتین کارتون چند دقیقه بیشتر طول نمی کشه. ابرویی بالا داد: باشه، پس یه لیوان اب واسم میارین لطفا؟ نفسم رو پر صدا بیرون دادم: بسیار خب. درو رو هم گذاشتم و سمت اشپزخونه رفتم. فکرم خیلی در گیر بود. اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود که به سامان زنگ بزنم.
گوشی رو برداشتم که صدای شایان باعث شد جیغ خفه ای بزنم: فکر نکنم بخواین زنگ بزنین به سامان . داب دهنمو قورت دادم. سمت یخچال رفتم و لیوان رو واسش پر اب کردم . -بفرمایین.کار درستی نکردین بدون اجازه اومدین تو. نگاهش روم مخم بود و لیوان اب و یه نفس سر کشید. لیوان رو روی اپن گذاشت و سمت پذیرایی رفت . کلافه سمتش رفتم: کارتون و بفرمایین بعدم تشریف ببرین. شوهرم خونه نیست دوست ندارم مردم فکر بدی راجبم کنن. -سامان توهر شرایطی خوش سلیقه است…