دانلود رمان فرشته ی من از الی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
بسیار خب دوستان جلسه تموم شد. ممنون از ابنکه وقت گذاشتید؛ معاونا و کارمندا پرونده هاشونو جمع کردن و بیرون رفتن. تو اتاق تنها شده بودم. هر روز کارم همین بود سر و کله زدن با اون کودنای احمق یه مشت منگولو تو شرکت استخدام کرده بودم. نمی دونم چرا اخراجشون نکرده بودم…
وسایلمو جمع کردم و کیفمو ورداشتم و از اتاق بیرون رفتم رو به روی منشی که به من زل زده بود ایستادم و با پوزخند گفتم: کلید ساختمون…؟ کلیدو بهم داد -از فردا دیگه ریختتو اینجا نبینم حقوق این ماهتو کامل میدم دیگه حتی نمی خوام یه لحظه سر راهمم ببینمت. ولی آقای پا… انگشت اشارم رو روی لبم گذاشتم: هیشششش سوار آسانسور شدم و طبقه ی پایین رسیدم از ساختمون خارج شدم.
سوییچمو در اوردم و دکمه ی باز شدن در ماشین رو زدم. سوار شدم و به سرعت حرکت کرد… تو خیابونا ول می چرخیدم کاری نداشتم که بکنم… خب چون تنها بودم. خانواده ای نداشتم از دوستام خوشم نمیومد چون همشون از پشت خنجر می زدن و بهم بخاطر اون همه دارایی حسادت می کردن برام مهم نبود تنهایی خوبه عالیه… ولی…
شیشه ی ماشینو پایین دادم چندتا پسر رو دیدم که با هم نوشیدنی غیرمجاز می خوردن و آواز می خوندن دوستای خوبی بودن… ولی من چی؟ چرا نمی تونم مثل اونا باشم و دوستای زیادی داشته باشم؟ من حتی به یه نفر هم قانعم… ای تقدیر! زندگیمو عوض کن یکیو تو راه زندگیم قرار بده خواهش می کنم… صدای بوق زیادی شنیدم+ فحش… سرمو به عقب برگردوندم تازه فهمیدم چراغ سبز شده.. حرکت کردم…