دانلود رمان لامسه از mim_sin با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
داستان دختری ست که به حد کافی با زندگی و تصمیم ها و دخترانگی هاش جدی نبوده و حالا سخت در کم عمق ترین قسمت دریای پر افت و خیز جامعه درگیر دست و پا زدن شده. داستان درباره ی آدمهایی ست که با زندگی خودشون و زندگی دیگران جدی نیستند. گفتند که “زندگی دو روزه! ” ولی این را هم شوخی کردند، تو باور نکن…
سرم درد می کرد و توی اتاق راه می رفتم. مامان خون به دلم کرده بود. بوی سیگار رو از پالتوم حس کرده بود و قلم شنگه راه انداخته بود که من نمی خوام تو بری سر کار و من اگه نخوام تو پول توی این خونه بیاری، باید کی رو ببینم. می گفت خودم پول جهاز و مراسمت رو جور می کنم، تو این دو روزم سر کن، می ری سر خونه زندگی خودت! می گفت معلوم نیست یه روز در میون می ری کدوم قبرستون و میای خونه ؟!
فقط نگاهش کرده بودم و شکه شده بودم. زنگ زده بود مهرناز و با گریه، همین مزخرفات رو بلغور کرده بود . من زیادی بودم؟ توی خونه ی بابام زیادی بودم؟ من می رفتم کدوم قبر ستون؟ من که کله ی صبح با اون مقنعه مضحک ، بین یه مشت شیکم و صد جور بوی قطر و عرق ، پنجه های دستم رو قفل می کردم به میله ی اتوبوس و چشم هام رو می بستم که زل نزنم به صورت های بزک کرده ای که توی چند سانتی صورت من بود!
واسه خاطر یه بوی سیگار؟ نقش مادر فداکار رو بازی می کرد و من نقش دختر ناخلف خانواده؟ واقعا؟ پشتش به زر زرای مفت دایی گرم بود که برای من جهاز جور کنه و پول حلقه و ساعت بده؟ ندیده بود زنش روی حساب همون چند تا حرف، صد دفعه رنگ به رنگ شده بود و امید ده دفعه با مامانش، چشم تو چشم مونده بود؟ تا این حد من رو نمی شناخت، که نمی فهمید من و اون دسته بیلی که اومده بود خواستگاری هیچ رقم به هم نمی خوریم…