دانلود رمان خائن از تیم مترجم اکو با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
لوکاس ثورن، خیانت کار به دنیا نیومده بود. اما فقط یه لحظه طول کشید… یه اتفاق فاجعه بار که درست شب قبل از عروسیش رخ داد… و بوووم. اعتبارش برای همیشه از بین رفت. پس حالا اون دیگه یه خائنه. هر شب با یه نفر می گرده، (به جز یکشنبه ها- که روز خداست)، و قوانینش ساده اند: نه تعهدی، نه استثنائی. ولی یه دختر حاضر جواب کله خراب با موهای مسی رنگ قراره همه چیزو خراب کنه….
همون لحظه صدای خنده ایوری بلند شد. مسئول بار اخم کرد .-آره، به نظر وحشتناک میاد . -مثل یه تیغه که تو پهلوم فرو رفته باشه ! دستاشو بالا برد . -در اینصورت شاید بهتر بود یه همچین جای رمانتیکی نمی آوردیش . یقه پیراهنم رو صاف کردم و چند تا فحش و ناسزا دادم . سوت آرومی کشید و بعد یک شات ویسکی ریخت و به سمتم هولش داد . -مهمون من باش، مرد . -مرسی . لیوان خالی رو پس فرستادم، قولنج گردنم رو شکوندم، و به سمت صدای خنده راه افتادم .
در حالیکه به سمتشون قدم برمی داشتم وقتی دیدم مادرم دست ایوری رو توی دستاش گرفته خشکم زد . گندش بزنن، من از خاطرات متنفر بودم. اونها هیچ وقت بیخیالم نمی شدن، نه؟ والدین ما همیشه رابطه نزدیکی با هم داشتند و پدر و مادرم حتی به فارغ التحصیلی ایوری هم رفته بودند، هرچند من توی خونه موندم و درحالی که تا خرخره مست کرده بودم، مثل یه بازنده بدبخت به اعلامیه فارغ التحصیلی و عکسش نگاه می کردم . وقتی بهشون رسیدم گفتم: -چی اینقدر بامزه است؟ – اوه، ایوریمون .
مادرم از این حرف منظوری نداشت و نمی خواست بگه که ایوری متعلق به ماست، درسته؟ با اعلام مالکیت روی ایوری، اونو در مورد این که چه جایگاهی پیش من داره دچار سوتفاهم می کرد، و آخرین چیزی که نیاز داشتم این بود که بخوام به بلک ها توضیح بدم چرا قلب یکی دیگه از دخترهاشون رو شکستم… و دوباره، مقصر همه ی اینا ایوری بود. اون کسی بود که به ارین گفت ما رابطه داریم. بخاطر اون بود که من الان توی این شرایط قرار گرفته بودم . – آقای ثورن، الان مقدمات رو براتون آماده می کنیم .