پست های ویژه
دانلود رمان رز سفید از آسلی با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
دختری گلفروش که با وارد شدن به رابطه ای اشتباه در گذشته آینده اش رو به خطر می ندازه پسری اقازاده که بخاطر یه شباهت چهره خودش رو وارد جدالی می کنه که اصلا بهش مربوط نیست این وسط کی می بره یا می بازه رو فقط با خوندن رمان میشه متوجه شد…
پریشان بود دلش نمی خواست به اتفاقاتی که ممکن است بیفتد فکر کند.حالش بد بود بغض گلویش را گرفته بود دستان مرضیه را لمس کرد و با چشمانی خیس داشت التماس میکرد که چشمانش را بگشاید و مثل قبل به جانش غر غر کند -مرضیه جان من پاشو، ببین شال سفیدم لک شده پاشو دعوام کن کل گل رزا رو هم نفروختما پاشو بزن تو سرم بگو چرا نفروختی مرضیه هیچ واکنشی نشان نمی داد هق می زد و خواهش می کرد مرضیه پاشو یه چیزی بگو مدام تکانش می داد انگار جنون به سراغش آمده بود.
زنی که در آمبولانس نشسته بود هرچه می کرد نمی توانست او را قانع کند که آرام بگیر جیغ می زد و داد و فریاد می کشید انگار که دیوانه شده بود -مرضیه، مرضیه میگم پاشو حرف بزن عوضی پاشو بگو چیکار کنم که دلبر بشم خوشگل بشم مرضیه تو رو جان هرکی دوست داری پاشو. قوا از بدنش داشت میرفت پیش چشمانش سیاه شد و تسلط خودش را از دست داد در حالی که داشت نام مرضیه را صدا میزد زیر لب،از هوش رفت و چشمانش دیگر چیزی را ندید. آرام زمزمه کرد: کارت رو درست انجام دادی؟
پسر با چابلوسی دستی به ته ریشش کشید و گفت :آره آقا درسته، درست کارشو ردیف کردم پوزخندی زد. -اره من که می دونم، فقط این ردیف کردنت هم مثل ردیف کردن های قبلیت نباشه. دستی به سرش کشید. -اقا حالا آدمه دیگه یه بار اشتباه میکنه،شما که هی نباید بزنید تو سرش. از نظرش زیادی داشت پر رو بازی در می اورد اعصاب نداشت که بخواهد سر او بی اعصاب تر از اینی هم که هست بشود -خیلی خوب، بسه حرفاتو زدی جمع کن برو فعلا حوصلت رو ندارم. چرخید که برود اما ناگهان چیزی یادش اومد…
