دانلود رمان شاگرد جذاب من از زهرا جعفری با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
دیانا دختر شر و شیطون مدرسه و البته باهوش که تا حرف زور بالای سرش نباشه تلاش نمی کنه؛ وقتی سال اول در کنکور شکست می خوره مدیر مدرسهاش تصمیم می گیره که طبق برنامه ی اون درس بخونه. وقتی پای دیانا به خونه ی بردیا باز میشه کم کم عاشقش میشه اما بردیا فقط به خاطر انتقام نزدیکش شده بود و…
با لبخند به خودم نگاه می کردم. لباس توی تنم عالی بود. با یاد آوری اینکه بردیا به هر لباسی که انتخاب می کردم گیر می داد اخمی روی صورتم نشست و شروع کردم به غر زدن. -یابوی احمق! هی میگه این لباس زیادی بازه اون لباس رنگش جیغِ خیلی توچشم هست! قشنگ دهنمو با آسفالت یکی کرده بود برای انتخاب لباس! -ولی این لباس بهترین لباسی بود که می تونستی انتخاب کنی . با شنیدن صدای بردیا رویم را برگرداندم و به او نگاه کردم . متفکر چانه اش را خاراند و گفت: -ولی هنوزم لباست بازه و سرشونه هات مشخصه!
نفسم را پر حرص بیرون دادم و گفتم: بیخیال بابا می خوای با چادر بیام اونجا بشینم؟! با لحنی جدی گفت: فکر بدی نیست! متعجب گفتم: تو قطعاً یک مریض روا نی و سادیسمی هستی مگه نه؟! تعادل روانی نداری! بردیا شانه هایش را بالا انداخت و گفت: بده می خوام هیچ بنی بشری چشمش به زیبایی هات نیوفته؟! با این حرفش تو دلم کیلو کیلو قند آب شد. نیشم درحال باز شدن بود و من به زور بسته بودمش! بچم غیرتی شد الان؟! همانطور که از اتاق خارج میشد گفت: آماده شو ولی زیاد آرایش نمی کنی دیانا!
روی سگ منو بالا نمیاری. درضمن اونجا هم از من جدا نمیشی… مفهوم بود حرفم؟ دیگر بیشتر از این نتوانستم نیشم را ببندم و خیلی راحت گذاشتم تا بناگوش باز شود. -باشه… بردیا زیرلب گفت: عالی… حالا زود آماده شو دیر نرسیم. از اتاق که بیرون رفت با نیش باز به سمت ساپورت مشکی رنگم رفتم و پوشیدمش. لباسم، یک لباس شب کوتاه قرمز رنگ بود که آستین حلقه ای بود و برش جلوی لباس جوری بود که کمی از دار و ندارم می ریخت بیرون! مردد نگاهی به کتی که دور از چشم بردیا خریده بودم نگاه کردم…