دانلود رمان معشوقه رسام (جلد دوم) از مهسا اربابی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
رمان برگفته از پسری هست که نویان یک روز بهش شلیک میکنه و آدم های رسام هیوا رو می دزدن تا به رسام کمک کنه؛ رسام وقتی میفهمه اون دختر”هیوا” خواهر نویان هست اون رو عقد میکنه تا اینکه سر عقد میفهمه هیوا همون…
چند دقیقه بعد مادر هیوا وارد اتاق شد و کمکش کرد لباساشو عوض کنه … هیوا رو بدن توجه به غر زدناش بلند کردم و به سمت ماشین رفتم .. . هیوا رو روی صندلی پشت ماشین گذاشتم تا راحت بخوابه و مادر هیوا جلو کنارم نشست . . آینه رو روی هیوا تنظیم کردم و چشمکی براش زدم که صورتشو اونور کرد .. . حق داره ازم دلخور باشه … نیم ساعت بعد رسیدیم که مادر هیوا تشکرد کرد و پیاده شد که منم پیاده شدم . . هیوا با دیدنم نگران گفت : _ رسام … تورو خدا برو اینجا نمون
_ هیوا من بهت گفتم می خوام با پدرت حرف بزن م _ بیخیال شو رسام _ هیس … حرف نباشه هیوا خواست چیزی بگه که در خونه توسط نویان باز شد … نویان با دیدنم اخم کرد و به سمتم امد .. دستشو بلند کرد که صدای پدر هیوا امد .. . دست نویان پایین امد ولی با همون عصبانیت روی سینم کوبید و داد زد : _ با چه جراتی امدی اینجا ؟ _ مگه امدن اینجا جرات میخواد ؟ با عصبانیت فریاد کشید : _ تو چقدر بی غیرتی که به یک دختر تجاوز می کنی این دفعه منم عصبانی شدم و عربده کشیدم: _ زر مفت نزن ..
بی غیرت خودتی که تا خواهرتو از ماشینت پیاده کردی جلو چشات دزدیدنش و نتونستی کاری کنی .. بعدشم من هیوا رو عقد کردم _ اسم خواهرمو روی زبون کثیفت نیار _ خواهرت نیس … این دختر زن منه دستشو بدن توجه به داد زدن پدر و مادرش بلند کرد و روی صورتم فرو اورد که منم با عصبانیت به سمتش حمله کردم… پدر هیوا و چند نفری که تو خیابون بودن سعی می کردن از هم جدامون کنن… هم زدم و هم خوردم ولی فکر کنم بیشتر زدمش حرومزاده رو با صدای جیغ هیوام از نویان جدا شدم و…