دانلود رمان من یه خوناشامم از Bita83 با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
دو دختر شیطون با سه پسر مهربون سرنوشت چیز عجیبیه یهو وسط زندگی پرت میشی تو یه زندگی جدید و معلوم نیست سرنوشتت چی میشه خدا داند…
آروشا؛ با غرغرای ملیسا چشمام باز کردم +ای بابا لنگ ظهره پاشو دختر پاشو منو کشتی تو که… _اه ملیسا جون ننت و نیمه گم شدت و شوهر آیندت وه دوست پسر فعلیت ودوست پسر قبلیت ودوست پسر اولت و جد جد جدت و جون بچت و نوت و نتیجت و ندیدت دلم کن بخوابمممممممم پوکر فیس و با تاسفم نگاهم کرد +تموم شد؟ _اوممم یس +گمشو تا مثل سگ نزدمت با دیدن قیافه عصبیش سریع نشستم با لبخند دندون نما گفتم _چشم…..چشم عشقم بلند شدم عصبی نشو.
نفس عمیق کشید و منم بلند شدم رفتم سمت سرویس اتاقم بعد شستن دست و صورتم پریدم بیرون و رفتم سمت کمد یه لباس آستین بلند سفید لش با یه شلوار تنگ ۸۰ سانتی مشکی کردم و ملیسا موهام دم اسبی بالی سرم بست و یه رژ صورتی تکمیل شدم و رفتم سالن غذاخوری همه بودن جز رادمان رفتم نشستم کنار آرشام لپشو بوسیدم و نشستم کنارش _سلام رادمان کو پس. رویا شیطون گفت +دیشب روی یه پروژه کار می کرد خیلی خسته شده.همون موقعه رادمان اومد پایین.
-سلام ، لیلا خانوم میشه صبحانه به اندازه دو نفر بفرستید اتاقم. -چشم سرورم. -ممنون. رادمان سریع رفت بالا منو رویا نگاهی به هم کردیم و همزمان بلنده گفتیم: +_دو نفررررر؟؟؟؟؟؟ اشوان گفت: -مرسی هماهنگی گروه سرود. همه خندیدن مادربزرگ گفت: اره دونفر خودش و دوست دخترشه. یه چشمک زد به ما چشمام گرد شد. _مامانی شما واقعا اهل ایرانی؟اینجا ایرانهه یا تگزاس؟ مامان بزرگ خندیده. بده امروزی باشم؟ _نه ولی بیش از حده جلوی ننه و باباش و فک و فامیلش میگی دیشب با دوست دخترش پروژه داشته….