دانلود رمان کیا از مهسا نجف پور با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
در مورد دختریه که بهش دست درازی شده وحالا چند سال هست از اون موقع گذشته و دوست برادرش قراره با شیوه های مخصوص به خودش دختر داستان رو معالجه کنه حالا این شیوه ها…
خلاصه رمان کیا
زن پشت سِر هم فریاد می کشید و خدا را صدا می زد؛ و این آشنا بودنِ صدایش چینی بند زده ی قلبم را خورد و خورد تر می کرد. دست گرمی تنم را در بر کشید. _به من تکیه کن؛ بلند شو عزیزم. بریده بریده هق زدم: ص؛ صدای… صدای مامانه! چشم های ترسیده ام را به کیا دوختم تا انکار کند؛ لبخند بزند و بگوید: «نه…! اشتباه می کنی. این فقط یک شباهت ساده است.»
اما غم نگاه اش مهر تایید کوبید بر مصیبتی که زودتر از حد تصورم بر سرمان آوار شد. کیا زیر بغلم را گرفت و از روی زمین بلندم کرد. معده ام به هم می پیچید و اسیدش ته گلویم را می سوزاند. جلوی ورود ِی ساختمان بیمارستان؛ مادر به دیوار تکیه داده بود و دو پرستار سعی در آرام کردن اش داشتند. ناخن هایش تیغ می شد و پوست لطیف صورتش را خط می انداخت. جیغ های هیستریک اش تمامی نداشت.
گاهی وقت ها ضمیر ناخودآگاه ما مدت ها برای یک اتفاق زمینه سازی می کند. اما وقتی با آن رو در رو می شویم همچون طفل بی زبانی می شویم که برای اولین بار با یک فاجعه رو در رو شده است. من می دانستم این اتفاق دیر یا زود می افتد؛ اما لمس آن در واقعیت، بیش از حد تصورم دردناک بود. کیا را عقب زدم و به سمت مادر قدم برداشتم. جسم لرزانش را در آغوشم گرفتم. خودم در حال مرگ بودم؛ اما باید پناه می شدم برای مادر…