دانلود رمان جانان از الهه آتش با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
جانان دختریه که در تصادفی در سن 17 سالگی به شدت مجروح می شه و صورتش را از دست می دهد . جانان مادر و برادرش را مقصر این اتفاق می داند . پزشک قانونی جسد سوخته دختری را به برادر بزرگ و مادرش می دهد و آنها فکر می کنند جانان را از دست داده اند در حالی که جانان با حسی از تنفر و خشم از آنها در بیمارستان ، زنده است . یکی از پزشکان بیمارستان جانان را به فرزندخواندگی می گیرد و جانان جراحی پلاستیک می کند. حالا بعد از 7 – 8 سال در مقابل برادرش قرار می گیرد . خشم و انتقام از برادرش اولین حسی است که در وجودش شکل می گیرد . برادری که او را با چنین چهره فتانه و زیبا نمی شناسد …
سورن عصبی نان درون دستش را روی میز کوبید و از پشت میز بلند شد و با قدم هایی بلند و شتاب دار سمت دستشویی رفت… هنوز هم صدای اوق زدن های جانان می آمد… پشت شانه های جانان را گرفت و آرام مالید و جانان توانست دستان بزرگ و مردانه سورن را بشناسد. با بر طرف شدن حالت تهوعش سر بالا آورد و شلنگ را برداشت و دستشویی را آب کشید… خواست بلند شود که برای لحظه ای چشمانش سیاهی رفت و سرش گیج رفت… نامتعادل با چشمانی که هنوز هم همه جا را سیاه نشان می داد.
به سمت دیوار کج شد که سورن به سرعت دست زیر بغلش انداخت و گرفتش و بالا کشیدش. جانان دوست داشت صدای سورن را بشنود… با اوحرف بزند… نازش را بخرد… دل گرمی اش دهد… اما انگار سورن واقعا روزه سکوت گرفته بود که هیچ کلامی از دهنش خارج نمی شد… زیر بغل جانان را گرفت و او را سمت پذیرایی برد و روی کاناپه خواباند و سمت آشپزخانه رفت. وارد آشپزخانه که شد فاطمه خانم نگاه کرد : – پس جانان کوش ؟ – رو کاناپه دراز کشیده .
و سمت کتری و قوری رفت و یک لیوان چای برایش ریخت و یک قاشق عسل بهش اضافه کرد. – حالش چطوره ؟ – حالت تهوع داره… دارم این و می برم که بخوره… فکر نکنم بتونه صبحونه بخوره. – پس چطوری می خوای ببریش دکتر ؟؟؟… اینجوری که ضعف می کنه. – حواسم بهش هست…. یه ذره که حالش بهتر شد می ریم… بیرونم که رفتیم یه چیزی می گیرم که بخوره. و به سالن برگشت و نگاهی به صورت بی رنگ و رو و لاغر شده جانانی انداخت که پلک هایش را بسته بود…