دانلود رمان پنجاه سایه خاکستری (جلد اول) از اریکا میچل فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
داستان درباره دختر دانشجوی جوانی به نام آناستازیا استیل است، که پس از آشنای با یک کارآفرین به نام کریستین گری، اتفاقات مختلفی را تجربه می کند…
دکتر گرین، یه خانم قد بلند، بلوند، و بی عیب و نقص، تو یه لباس رسمی و مجلل ابی بود. یاد خانم هایی که تو شرکت کریستین هستن افتادم. چهره اش مثل یه مدل شناخته شده، یه بلوند ربات مانند بود. موهای بلندش به طرز زیبایی بالای سرش جمع شده بودن. به نظر اوایل چهل سالگیش میومد. ” اقای گری” با کریستین دست داد. کریستین گفت: ” ممنونم که تو این وقت کم تشریف اوردید” لبخند زد: ” ممنون که شما با ارزشش کردید اقای گری، خانم استیل” چشماش خونسرد و ارزیابانه بودن.
با هم دست دادیم و فهمیدم از اون افرادی هست که به هیچ عنوان احمق بودن رو با رضایت تحمل نمی کنه. مثل کیت… ازش سریع خوشم اومد. به کریستین یه نگاه معنی داری انداخت و بعد از چند لحظه کریستین متوجه منظورش شد و زمزمه کرد: ” من می رم پایین” و از اتاقی که به اسم اتاق من بود، خارج شد. ” خب خانم استیل، اقای گری به من مبلغی رو پرداخت کردن تا به شما رسیدگی کنم. چی کار می تونم براتون بکنم؟” بعد از یه مدت طولانی، صحبت و بحث با دکتر گرین، تصمیم گرفتیم که من از قرص استفاده کنم.
یه نسخه از پیش پرداخت شده برام نوشت و بهم گفت که از فردا روزانه یه قرص مصرف کنم. از طرز صحبت کردنش خوشم اومده بود. به من کلی توضیح داد که قرص ها رو، هر روز، در یه ساعت مشخص، مصرف کنم. می تونم بگم داشت از کنجکاوی در مورد جریان رابطه من با اقای گری می سوخت. بهش با جزئیات چیزی نگفتم. البته فک نکنم که اگر اتاق قرمز درد کشیدن رو ببینه، همینطور خونسرد و مسلط باقی بمونه وقتی از روبروی در بسته اتاق قرمز رد می شدیم، قرمز شدم…