پست های ویژه
دانلود رمان ارباب خشن و وحشی من از بنت الهدی جهانگیر مقدم با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
از نظر خیلی ها رمان اربابی باید فوق العاده خشن باشه و شخصیت ارباب خشن و بی رحم واقع بشه! از نظر من خشونت الکی رمان و قلمم رو تکراری می کنه. اگر رمانی با قلم و داستانی متفاوت را می خواهید این رمان نه اینکه از نظر بنده زیرا از نظر خیلی ها متفاوت! این رمان عشق رو به چالش کشیده ! ذره ذره ریشه زدن عشق رو در قلب یک انسان رو نشان داده.عشق و خشم مخالف هم هستند…
صبح زیبا و آفتابی روز پنجشنبه بود و مثل همیشه تو حیاط بزرگ عمارتمون دور میز روی صندلی های راحتی نشسته بودیم با سامین دستشو رو سرم گذاشت موهامو به ریخت که جیغ بنفشی کشیدم: اه سامین تو خیلی بدی همش موهای منو بهم می ریزی به مامان ستاره میگما! با لبخند شیطونی و خبیثی لپمو کشید: اشکال نداره تو بهش بگو منم میگم پریچهر عشقمه دوست دارم موهاشو بهم می ریزم لپاشم می کشم اصلا تو مال خودمی هرکاری دلم بخواد انجام میدم به تو هم مربوط نمیشه خانوووووم ارباب
باز جیغ بنفشی زدم که نگهبانا همراه با عموم و بابام اومدن… بابا و عمو پیام می خندیدند انگار نه انگار که این سامین بدنجنس داره اذیتم می کنه. عمو رفت پشت سامین زد رو شونه سامین: عمو جان الان که خدمتت تموم شده و دانشگاه دکتری قبول شدی هی میگی که عشقته؟ ایول بابا هنوز نه به داره نه به باره ولی این شیطونک رو مال خودت می دونی؟ بله پس چی عمو جان به قول عمو پرهام خان تا وقتی تنور داغه باید خمیر نون رو بچسبونی اگه تنور سرد بشه صد در صد که خمیر به تنور نمی چسبه!
دستمو رو دهنم گذاشتم و با چشمای درشت شده نگاهش کردم: عجباااا آقا سامین چیزای جدید می شنوم ازتون حالا دیگه چخ راحتم میگی که من مال توام اصلا از کجا می دونی که من مال تو میشم همیشه میگن جوجه رو آخر پاییز می شمارن. انگار خورد تو پرش آخه سرش رو پایین انداخت. از چهره اش ناراحتی و غصه اش معلوم بود. خیلی تلخ و آروم گفت: تو راست میگی من مردی هستم که هیچ پولی ندارم حساب بانکی هام خالیه نه مثل تو و بقیه ارباب زادها پولدار باشم من هیچ قصری یا عمارتی ندارم…
