دانلود رمان خان هوس باز از فری بانو با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
داستان دختری که بخاطر فقر تن به ازدواج ارباب می دهد و…
گلناز؛ اومدیم خونه شبنم داشت وسایل شام رو می چید… یهو در باز شد و امیر اومد تو خونه… و با ذوق اومد سمتم یه چیزی بگه که با تعجب نگاهش به شبنم خیره شد… شبنم سر به زیر سلام کرد و رفت تو اشپزخونه. گلناز: چیشد عشقم... چرا خشکت زد امیر: عجب کاری کردی گلناز… دختره رو بردی شهری درستش کردی، از اینکه متوجه تغییر اون شده بود و در مورد من که این همه به خودم رسیده بودم،
چیزی نگفت دلخور شدم اما به روی خودم نیاوردم… و فقط لبخند زدم امیر: اخ پاک یادم رفت بگم… حواسم به شیطنت تو پرت شد، با سر اشاره کرد سمتی که شبنم رفته بود.. امیر: مهمونی پسر سفیر دعوت شدیم… خیلییی خوبه گلناز… طرف خرش خیلی میره… اومده بود بیمارستان برای زنش… با هم اشنا شدیم.. . اونم دعوتم کرد واسه فردا شب… اگه باهاش جفت و جور بشم شاید بتونم جایگاهمو تو بیمارستان بالا ببرم…
گلناز: خیلی عالیه… برات خوشحالم… باشه عزیزم میریم… حالا بنده خدا زنش چی شده بود؟ امیر: زنش بچه دار نمی شه.. چندین ساله.. بچش تا چهارماه بیشتر نمیمونه مشکل
رحم داره.. اما خب مرد خوبیه کنار زنشه.. هرمی بود می رفت زن بگیره.. منم گفتم ما هم بچه نداریم.. گلناز: نه اینکه من بچ میشه.. خودمون فعلا نخواستیم امیر: عزیزم منظوری نداشتم.. فقط می خواستم با اون همدردی کرده باشم…