دانلود کتاب عروس استاد (جلد دوم) از ترنم با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
دامن لباس عروسمو از زیر پام جمع کردم و شروع کردم به دویدن. عروسیم توی باغ خارج شهر بود و از شانس گندی که داشتم این اطراف هم پرنده پر نمی زد. توی کوچه های تاریک می دویدم و همش پشت سرمو نگاه می کردم. اگه بابام یا طاهر به همین زودی متوجه ی غیب شدنم می شدن فاتحه م خونده بود…
دستم و فشرد و با لبخند مهربونی گفت _بهترین کار و کردی. معذب دستم و عقب کشیدم و گفتم _آرمین دست از سرم برنمی داره. تلافی شکایتم و سرم در میاره با اطمینان گفت _اونش با من. دمش و قیچی کردم دست و پا بسته مونده نگاهش کردم و گفتم _تو واقعا برادر منی؟ سری تکون داد و گفت _از وقتی وکیل از وصیت بابام گفت دنبالت گشتم راستش و بخوای حس می کردم به کمکم احتیاج داری!
بهش خیره شدم… واقعا احساس خوبی بهش داشتم دیروز بعد از شکایتم یک راست سراغ مهرداد اومدم و به طرز معجزه آسایی آرمین دنبالم نیومد. ترانه و مهرداد بی نهایت رفتار خوبی باهام داشتن… اون طوری که مهرداد گفت بابای خودم یه خلافکار درجه یک بوده انگار ناف من رو از همون اول با خلافکارا و مست ها نوشته بودن این وسط شانس داشتم که مهرداد و پیدا کردم. با سرفه ای گلوش رو صاف کرد و گفت.
_من هیچی از ثروت پدرم نخواستم و نمی خوام تمام اون ها متعلق به توعه فردا می تونیم همه چیز رو به نامت بزنیم برات یه وکیل خوب هم گرفتم که توی یک هفته کارهای طلاقت رو پیش ببره تو این یک هفته لزومی نداره بیای دانشگاه. راجع به آرمین هم نگران نباش طلاقت میده… لبخند محوی زدم. جدایی از آرمین… هم خوشحال کننده بود و هم… حتی نمی خواستم برای خودم اعتراف کنم که دلم براش تنگ میشه…