دانلود رمان خانم مددوکس از جیمی مک گوایر با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
این داستان برشی کوتاه از زندگی قهرمانان رمان فاجعه زیبا و شرح اولین ولنتاین تراویس و اَبی به عنوان یک زن و شوهر است. این کتاب یک بخش از فاجعه متحرک (جلد دوم فاجعه زیبا) و یا حتی یک صحنهی حذفشده از فاجعه زیبا نیست؛ این یک چیز کاملا جدید است. این داستان کوتاه بعد از جلد دوم رمان، یعنی فاجعه متحرک (Walking Disaster) نوشته شده؛ اما با توجه به کوتاه بودن آن، نویسنده به عنوان شماره 1.5 رمانهای سری زیبا (Beautiful) منتشر کرده است…
تلفن رو روی سینک می ذارم و اخم می کنم، می دونم حالا باید عجله کنم. درست همون وقت که آخرین رشته ی موهام رو حلقه کردم، دسته ی در یه سری جیلینگ جیلینگ و سروصداهایی می کنه که علامت خونه بودن تراویسه. یه سری صداهای کلیک ریز که سرتاسر کف اتاق میدوه و بعد به در منتقل میشه. تتو (Toto) هر روز این ساعت روی صندلی راحتی نشسته، منتظره و از پنجره نگاه می کنه. وقتی کلید وارد قفل میشه، تتو چهار دستو پا از روی صندلی به طرف در میره.
منتظره تا ورود تراویس رو جشن بگیره. تراویس بعد از کلاس ها من رو ترک می کنه و عصرها یه چند ساعتی میره سرکار. آخرین مبارزه ی تراویس معمولا باعث میشد که برای مدتی راحت باشه؛ ولی چون هلرتون (Hellerton) آتیش گرفت هیچی گیرش نیومد. پس انداز من بابت اوضاع عجیب غریب مایک سال قبل ته کشید و تشکیلات مبارزه هم از زمان آتیش سوزی منحل شده بود. به هر حال تراویس قول داده بود که مبارزه نکنه؛ ولی ما زندگی راحتمون رو از دست داده بودیم و زندگی دانشجویی و مشاغل نیمه وقت داشتیم.
وحشتناک نبود؛ ولی خیلی جمع و جور و ساده بود . هر دومون عصرها تدریس خصوصی می کردیم. من به دانش آموزان کمک می کردم که تو جبر و حساب و هر چیز سخت دیگه ای قوی بشن. تراویس هم هر چیز دیگه ای رو درس می داد؛ ولی بیشتر صورت حساب هامون توسط پولی که اون از مقاله نوشتن به دست می آورد پرداخت میشد. مشاغل غیرقانونی و خطرناک درآمد بهتری داشتن و عادت های قدیمی سخت از بین میرن. چکمه های تراویس سه قدم سریع توی آپارتمان میان و بعد برمی گردن…