دانلود رمان گریز دلپذیر از آنا گاوالدا با فرمت های pdf، اندروید، آیفون و جاوا نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
خاطرات کودکی همواره یادآور بازیهای خواهر و برادرها با هم است، اولین دوستان همهی ما خواهر و برادرهایمان هستند اما صمیمیت دوران کودکی با بزرگتر شدن کمرنگ میشود. اگر بخواهیم در قالب کلمات طمع شیرین کودکی را حسکنیم و این فضای نوستالژیک را دوباره تجربه کنیم رمان گریز دلپذیر باظرافت بینظیری تصویری از کودکی را که از یادمان رفته است را بار دیگر به خاطرمان میآورد. آنا گاوالدا با قلم شیوا و روانش در رمان گریز دلپذیر به سراغ تجدید خاطرهی کودکی چهار خواهر و برادر رفته است.
وقتی رسیدیم، آخرین بازدید از قصر شروع شده بود. مردکی سفیدرو مثل ماست وارفته، چرک و چروک با نگاهی یخزده، توصیه کرد در طبقه اول به گروه بپیوندیم. گروه بازدید عبارت بودند از توریستهایی سرگردان، زنانی با رانهای وارفته، زن و شوهر آموزگاری که شبیه شیطانزدهها بودند، خانوادههایی جفتوجور، بچههایی نق نقو و یک مشت هلندی. وقتی رسیدیم همه به سوی ما برگشتند. ونسان هنوز ما را ندیده بود.
پشتش بود و با شور و حرارتی باورنکردنی درباره بالکن عمارتش توضیح و تفسیر میداد. اولین شوک: یک کت آبی رنگ رنگ ورو رفته با پیراهن راه راه به تن داشت، دکمه سرآستین هم داشت، شال گردنی نازک در یقهاش فرو کرده بود، شلواری عجیب و غریب با پاچه پاکتی به پاداشت. ریشش را از ته زده بود و موهایش را با نمیدانم چه رو به عقب، به کف سرش چسبانده بود.