دانلود رمان بوی ناطعم گس از شیوا بادی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
داستان در مورد دختریه که همه ی خانواده اشو از دست داده و بنا به شرایطی مجبور میشه با پسر دوست پدرش ازدواج موقت کنه و با خانواده ی آنها زندگی کنه ، پسر داستان که اول از این قضیه ناراضیه کم کم به این دختر علاقه مند میشه و…
-عمو.. من.. اینطوری نمی خوام.. اینجوری که نمیشه به خاطر راحتی من، یا حجاب نداشتن، ما عقد کنیم! -نخیر فقط برای اینا نیست. درست نیست دختر و پسر نامحرم با هم تو یه خونه باشن، هر چند که من از سیاوش مطمئنم که به امانت باباش خیانت نمی کنه، ولی بهتره! وقتی هم که محرم باشید رفت و آمدت تو خونه راحته و اونجا رو خونه خودت می دونی، هر وقت هم که تو وسیاوش بخواهید با آدم مورد علاقه ی خودتون ازدواج کنید، صیغه رو باطل می کنم.
باید هردوتون هم به طرف مقابلتون این کار و علتش رو توضیح بدید که هیچ پنهان کاری نباشه. -ولی ما نمیخ… -ساکت تبسم همون طور که بابات وظیفه داشت از تو محافظت کنه، منم وظیفه دارم و توام موظفی که به حرفام گوش بدی…؛ حالا هم بلند شید وسایلو باهم جمع کنید بریم -آخه عمو… -گفتم پاشین بگید چشم! تبسم و سارا به اتاق رفتن تا وسایل مورد نیاز رو جمع کنن. 1 ساعت بعد همه حاضر و آماده مقابل در ایستاده بودن تا سوار ماشین بشن و راه بیوفتن حاج احمد خودش پشت فرمان نشست.
سیاوش چمدان را در صندوق عقب ماشین گذاشت و در صندلی شاگرد کنار پسرش نشست. منیر خانوم و دختر ها هم عقب نشستن در تمام مسیر اخم های سیاوش درهم بود، منیر خانوم با اخم به تبسم و حاجی نگاه می کرد و تبسم با نگرانی انگشتان دستش را درهم قفل کرده بود و آن ها را بهم می فشرد، این عادت همیشگی او در در وقت نگرانی بود. خانه ی پدری اش در خیابان ونک و خانه ی حاج احمد در سعادت آباد بود، به خانه و محله ی خودشان عادت داشت و خانه ی جدید را دوست نداشت…