دانلود رمان بیخیالت نمیشم از ناشناس با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
داستان دختری زیبارو… ورزشکار… دنبال کار می گرده… دختر داستان ما قراره معشوقه یه پسر ناشناس بشه…
نازلی؛ خدایا چرا با این کار رو کردی تازه داشتم به یه مرد تو زندگیم اعتماد می کردم عاشقش شدم. ازت متنفرم تو خدای من نیستی تو منو دوس نداری چرا اخه من چه فرقی با همه دارم چه گناهی کردم ها به من جواب بدهههههه انقدر سرعت ماشین زیاد بود که اطرافم تار شد بود یه صدا بوق متعددی می اومد هه خدا جوابمو دادی… دو هفته بعد؛ با تابیدن نور چشامو وا کردم به اطرافم نگاهی انداختم برام اشنا نبود اینجا خواستم بلند شم ولی پام انگاری شکسته بود چه اتفاقی افتاده بود.
اها رقص اون دختره و بوسیدن کیان و تصادف من… خدایا هدفت از این کارا چیه چرا خلاصم نمی کنی دوتا عصا بالا سرم بود گرفتمشون و به سمت در رفتم یه پسر درحال تماشا کردن تلویزیون بود -ببخشید پسره – بلاخره بیدار شدی اومد سمتم سرتاپامو نگاه کرد و دورم چرخید – هعی اقا به چی زل زدی ؟ مسیح – خوش اندام خواستنی و… جذاب. -گیرم درست جواب منو بده تو کی هستی من چجوری اینجام. مسیح- چشات جادویی با اون کوژه ها هر ادمی رو دیوونه می کنه صدامو بلند تر کردم که مثلا کره…
عمووو میگم منو چطوی اوردی اینجا و اینجا کجاست و تو کی … پسره- جواب سوال اول من با تو تصادف کردم یعنی شاخ به شاخ شدیم جواب سوال دو اینجا خونه منه و تو شهر خودت نیستی الان تو ویلا شمال منی و جواب سوال سه من مسیح نیک مهر متخصص مغز و اعصاب سوالی نیس مادمازل؟ -کی تا حالا اینجام ؟ مسیح – اوووم ی هفته ای میشه -اها ممنونم ازت سعی می کنم زودتر خوب شم و برم از اینجا مسیح – حالا بودی چه عجله ایه؟ بشین بزار بیشتر اشنا شیم – باشه مسیح-خب از خودت بگو…