دانلود رمان بازگشت طیطو از سروناز روحی- سان دارتر با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
نگارین جوان شیر ، دختر تنها و مستقلی است که بار زندگی دو نفره با خواهرش را به دوش می کشد ، در یک پرنده فروشی کار می کند و با درآمد ناچیزش زندگی اش را می گذراند ، در این بین خاندان بزرگ و متمولی با آمدن فرزند ارشدش به وطن دچار یک چالش بزرگ می شود … مهندس آزاد زرنگار به محض اینکه بازگشت رقیبش را نزدیک می بیند ، مهره هایش را آماده ی مبارزه می کند و تمام تلاشش برای کیش و مات کردن شاه را به کار می گیرد. بستگی دارد از چه زاویه ای ، به مهره های چیده شده در صفحه ی شطرنج نگاه کرد!
به محض اینکه روی صندلی شاگرد نشست و نگاهش را به رو به رو دوخت ، نفسی کشید، بوی عطر زنانه تا مغز استخوانش را لمس کرد . شامه اش می سوخت و همین به چشمانش فشار می آورد . نگاهش را به نیمرخ جدی او دوخت، سیگاری را به تازگی میان لبهای برجسته اش قرار داده بود، فندک اتومبیل درحال حرارت گرفتن بود، نفسی کشید و فندک نارنجی شده را به سر سیگار نزدیک کرد، کمی پشتش را به صندلی تکیه داد و راحت تر روی صندلی پشت فرمان نشست.
کامی از سیگاری که درحال سوختن بود گرفت و صدای مهرداد فضای ماشین را پر کرد : عنقی! -حرفتو بزن من خیلی وقت ندارم! لبخندی به روی لب نشاند و در جواب وقت نداشتنش گفت: شنیدم داشتی می رفتی از ایران ! همه چیز هم حاضر کرده بودی… لبخند کمرنگی به لبهای او آمد. نگاهش به چشمان مهرداد نشست و مهرداد کفری گفت: خدا می دونه چقدر دلم می خواست … پشت پا می زدی به همه چیز و می رفتی ! کمی سر خم کرد و پرسید: همین ؟ -چرا نرفتی ؟ چرا موندی ؟!
از نو پرسید : -می خواستی همینو بگی ؟! که از خدات بود برم و پشت کنم به همه چیزهایی که با دستهای خودم ساختم؟! برای گفتن همین جمله این همه راه از نیویورک کوبیدی اومدی اینجا ؟! رو ایمیل میفرستادی برام! -ایمیل های منو نخوندی! خوندی؟ نیشخندی به لب آورد : تو هیچ وقت به ادرس ایمیل من ، چیزی ارسال نکردی! نگاهش لرزید و کمی بعد لبهایش هم به ارتعاش در امد نفسش به سختی از سینه بیرون آمد و لب زد: -بابتش متاسفم ! از حالات او سردرگم لب زد: -باشه تاسفتو قبول کردم….