دانلود کتاب آن شب از مریم پیروند با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
آن شب فکر می کردم که دیگر هیچ نیرویی برای دوباره عاشق شدن ندارم و هرگز لب به خنده نخواهم گشود و دنبال هیچ سودایی نخواهم رفت… اما هرگز خیلی زیاد است این را در زندگی طولانیام بارها آموختهام. (ایزابل آلنده)
خودمو بغل گرفتم… مثل جوجهای بیپناه گوشهی تخت کز کرده بودم و مویه سر میدادم برای تمام داشتههایی که حالا از دستم رفته بودن. مامان… مامان مامان منو فرستادی بیام واسه شازده دُردونت غذا درست کنم، خونهشو تمیز کنم، اومدم به زندگی داداشم سروسامون بدم، ولی دوستِ عوضیش دخترِ بیچارهتو غارت کرد. نبودی ببینی چهجوری زیر دست و پاش تقلا زدم.
هر کاری کردم تا بیعفتم نکنه ولی اون بیناموسی کرد و ناموسمو لکهدار کرد. هق زدم، صدای میلاد یک لحظه هم آروم نمیشد. داد میزد، عربده میکشید، حتی کارشون به دعوا رسید و صدای شکستن و خرد شدنِ وسیلههارو شنیدم، میلاد جنون گرفته بود و دوست نامردش سعی میکرد توجیهش کنه در مورد من اشتباه کرده، اول به آرومی ولی بعد مجبور شد اونم مثل میلاد داد بزنه،.
عربده بکشه و غیرت خودش رو به سخره بگیره برای خبط بزرگی که به من زده… میلاد که با تحکم گفت: -پاش میمونی. من مُردم… مُردم از حرفی که برادرم بهخاطر جمع کردنِ آبروریزی که توسط بهترین دوستش رخ داده به زبون آورده. از پیغام محکمی که شبیه دستور بود و رفیقش فقط باید اجراش میکرد و اون که گفت: – نامردم اگه این کارو نکنم، پاش میمونم….