دانلود کتاب باز آ از ساناز زینعلی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
پاییزه دختری از خانواده ای متعصب و سختگیر است که برای فرار از فشارهای پدر و برادرها تصمیم به ازدواج می گیرد. غافل از این که دخالت های خانواده همسرش هم به این بلبشو اضافه می شود و… پاییزه برای نجات زندگی اش بعد از سقوطی که داشته، دست به زانو می زند و برمی خیزد…
زیر پنجره ایستادم و کوله ام را که از سنگینی کتاب ها از روی شانه می گریخت، با بالا پرت کردن کتفم، بالا فرستادم و دست های دستکش پوشم را مقابل دهان و بینی گرفتم تا کمی از سوز سرمای زمستان کم کند. از این تاخیرهای آذر واقعاً کلافه بودم. هیچ وقت به موقع حاضر نمیشد. از بس که تا دیر وقت با پدر و عمویش مشغول تماشای فیلم و سریال بود. ته دل از قضاوتش ناراحت شدم.
چرا که خود خوب می دانستم اگر پدر و برادرهای حساس و تعصبی من نبودند، من نیز بی میل به تماشای این فیلم ها نبودم. گاهی دلم هنجار شکنی و بیدار بودن تا نیم هی شب می خواست. از تصور آزادی ها و خوش گذرانی های آذر، آهی افسوس وار کشیدم و به درب بزرگ خانه ی پدری آذر خیره شدم. پنجره ی بالای سرم که روی ریل کشیده شد، آهسته سرم را بالا گرفتم و با دیدن سهند،
دستم را از روی دهان و بینی برداشته و زیر لب سلام گفتم. سهند ذوق زده از غافلگیر کردنم خندید و گفت: به به. امروز روز شانس منه احتمالا. خوبی شما خانوم؟ سرم را کج کرده و نجوا مانند «مرسی» گفتم. زیر سنگینی نگاهش در حال آب شدن بودم که گفت: پاییزه خانم! آذر به شما چیزی نگفته؟ از ترس دیده شدن و خبر رسیدن به خانواده ام، با اضطراب به دور و بر نگاهی کردم و گفتم…