دانلود کتاب ئاوانگ از فاطمه جواهریان با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
ئاوانگ یه دختر کردیه که توی تهران زندگی میکنه و رشته پرستاری رو انتخاب کرده برای کارش رفته تو خونه کسی که خیلی از راز های زندگی خودش معلوم میشه…
جلوي يه خونه ويلايي بزرگ نگه داشت در بزرگ کرمي رنگ سمت چپم دوتا درخت توت بود در باز شد و من داخل رفتم کفم بريد من امروز کلا با صابون يکي شدم از بس امروز کف کردم. وااي چه حیاط قشنگي پر گل رنگارنگ درختاي میوه بوي تازه ريحون که تو فضا پیچیده بود. ادمو ديونه میکرد وارد عمارت شديم ومن دوباره به کف نشستم خونه با مجسمه هاي گرون قیمت پرشده بود طرف راست خونه منتهي میشد
به يه راهرو که نديدم اونجا چه خبره باگل اندام به طرف چپ رفتیم ۴ تا خانم روي صندلي نشسته بودن از ديدن صندلیا دوباره میخواستم کف کنم عجب چیزي رنگ طلايی سلطنتیا!! يه چیزي میگم يه چیز میشنوي به خودم اومدم کنارگل اندام نشستم. زن میانسلي ولي شیک پوش همه شرايط بم گفت حقوقشم هم زياد بود هم عالي من بايد27ساعته کنار عزيز خانم میموندم فقط مشکل اساسیشون وجود
ارمان پسرش بود که مادرش همون زن میانسال بود که اول ديدمش اسمش ايران بود کنارش يه دختر ظريف و ملوس با چشاي ابي و صورتي کوچیک لب غنچه اي و موهاي طلایي ناز که دختر ايران بود و اسمش رزا بود. بغل دست رزا دختری 24 سال به بالا بود شبیه ايران فقط جوون تر اسمش رها بود چشاي قهوه اي روشن که با موهاش همخوني داشت لب ودهن قلوه اي اما ناز و کنار ايران دختري چش ابرو مشکي …