دانلود کتاب تجاوز یا عشق از ناشناس با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
ماجرا از یک شب مهمانی شروع شد شبی که ماهتیسم را وارد زندگی پر فراز و نشیب و جدیدی کرد… تجاوزی عجیب اما با عشقی پنهانی… آیا در آخر زندگی روی خوش را به او نشان می دهد؟… ماجرا های پر کلکل آرشام و ماهتیسم خوندن دارد. زندگی آرشام پر از رمز و رازهایی است که نمی گذارد به ماهتیسم برسد اما….
با تکونای شدیدی بیدار شدم چشمامو که باز کردم همه جا تاریک بود و زمین نم داشت خیلی سردم بود و سرم درد می کرد با کسی که داشت تکونم می داد نگا کردم همون پسره بود… من: چرا منو آوردی اینجااا… اون: جایه پدرتو باید بهمون بگی یا همینجا میکشیمت… من: ازش خبر ندارم خیلی وقته رفته المان… اون: دروغ نگوووو پدرسگگگگ. دلت کتک میخااااد من : گوه نخور بیشعور.. همچین زد تو دهنم که شوری خونو حس کردم.. من: خیلی پستی. یه دفعه هجوم آورد و شروع به
کتک زدنم کرد اینقد زد ک بدم همش از زیر لباسم خون می اومد نفهمیدم چی شد یه دفعه صدا داد بیداد اومو و پلکام بسته شد… با صدای کسی ک می اومدم پلکامو باز کردم. یه پسره جلوم بود و گفت: چه عجب بلاخره بیدار شدی… من: بزارین من برم. اون: اول جایه اون پدرتو بگو میخام زنمو ازش بگیرم. من: زنت؟!؟ پیش پدر من چیکار می کنه با چشمایه غمگینش نگام کردو گفت: پدرت زنمو دزدیده بخاطر شرکتش. گفته یا شرکتتو به نامم میکنی یا زنتو نمیبینی دیگه…
منم کم تلاش برایه شرکتم نکردم العان اگه میدونی پدرت کجاس به من بگو. من: بخدا نمی دونم خیلی وقته خبر ندارم… یه دفعه عصبی شد و با داد گفت: من بایدددددد پیداش کنم میفهمیییی. بعد از اتاق خارج شد چشمم به خودم تویه اینه افتاد وحشت کردم همه بدنم کبود بود. نشستم همونجا زدم زیر گریه واس این همه بدبختیم باید از اینجا فرار می کردم اما نمی دونم چطوری… چشمم به پنجره افتاد رفتم ارتفاعشو نگا کردم خیلی بلند بود اما باید می رفتم تازه پر بادیگارد بود…