دانلود کتاب جنایت با طعم عشق از شیرین سعادت با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
تو گذشته اتفاقاتی افتاده و حالا… یه سرگرد زخم خورده دنبال قاتل پدرشه… و یه دختر معصوم که داره قربانی میشه… سرنوشت این دو نفر چی میشه!؟….
گوشی رو تو دستم جا به جا کردم:تا یه ربع دیگه اونجام. دلنواز: پس منتظرتم. گفتم: باشه… میبینمت. قطع کردم… سه روز از تولدم گذشته بود.. امروز با دلنواز تو کتابخونه قرار داشتم… میخواستم برم ببینم میتونم اونجا یه کار پیدا کنم یا نه… وقتی به مادرم موضوع کار رو گفتم، عصبانی شد… داد زد… گریه کرد! و من مبهوت نگاهش کردم… نفهمیدم چشه، ولی تو یه حرکت جلو پاش زانو زدم و گفتم هرچی تو بگی. گفته بودی میریم… این هم معلوم نیست که قبولم میکنن یا نه…
فقط یه امتحانه… تو بخوای از اینجا بریم ولش میکنم. و با هزار زور منت کشی و بوسه آرومش کردم… مثل قبل، هزار باره قول دادم مواظب خودم باشم و اتفاقی نیوفته. این نگرانی هاش… حساسیتش کلافه ام می کردم… خدا کنه خوب شه… سریع لباس پوشیدم و رفتم بیرون که باز مامان با چهره نگرانش جلوم ایستاد… سرمو کج کردم و زل زدم بهش… گفتم: مامانم… قربونت برم.. حواسم به خودم هست… باور کن. مامان: میدونم… تو حواست هست… ولی بقیه حواسشون نیست!
منظورشو نفهمیدم… بقیه کی ان؟… اه… فکرم داشت مشغول میشد و من نباید میذاشتم. شونه اش رو نوازش کردم: زود بر می گردم، خداحافظ. مامان: به سلامت مامان. از در حیاط زدم بیرون و راه افتادم… کتابخونه زیاد دور نبود… می خواستم پیاده برم… با یه تیپ خیلی ساده که جلب توجه هم نمی کرد.. سر به زیر راه می رفتم و به مادرم فکر می کردم… ما دوتا با حساب پس اندازی که مامان تو دوران بچگیه من با کار کردن درست کرده بود، خرجمون رو در می اوردیم…