دانلود کتاب رفتم تا ناتمام بمانم از taraneh.y با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
داستان در مورد دختری است که تاوان می دهد. تاوانی بزرگ… راهی را انتخاب می کند که نمی داند به چه ختم می شود..
به چهره ی چروکیده ی عمو نگاه میکنم. به دستانم که در بند دستبند گرفتارند نگاه دوخته…! با خجالت پنهانشان میکنم… آرام میگویم: نگام نمیکنی عمو…؟ _ اون دنیا به پدرو مادرت چی بگم؟ تنشون رو توی گور لرزوندی! _ عمو… _ شبا نمی خوابم… می ترسم توی خواب هم با چشمای غمگینشون روبرو بشم! _ عمو… _ اگه قاتلی، پس خجالت کشیدنت چیه؟ اینکه دستای دستبند زده اتو ازم پنهون میکنی یعنی چی…؟ اشک به چشمانم هجوم آورده! _ عمو… _ بس کن!
خفه می شوم! با سرزنش نگاهم میکند: اون دختر مهربون حالا شده قاتل…؟ اون مَرد داشت پدر می شد! داغ دیده! تو داغدارش کردی! من تنها در جبهه ای ایستاده ام که یک سر آن مرگ است و یک سر دیگر تنهایی محض! گواهش همان چاقوی خون آلودی است که در دستانم آتش به جان آن زن ریخت…! آرام میگویم: گندم… گندم خوبه؟ _ نه خوب نیست! می لرزم… منم و همان خواهر یکی یکدانه! جز او که دیگر کسی برایم نمانده! می نالم: چرا…؟! _ مجبور شدیم تو یه بیمارستان روانی…
فریاد میزنم: چی…؟ چیکار کردی عمو؟ دستی به صورتش می کشد: حالش جوری نبود که… _عمو اون فقط افسرده بود… نه یه بیمار روانی! اون خواهرمه! نفسش را پر صدا بیرون می دهد: اینطوری بهتره! سرم را پایین می اندازم و بغضم را فرو میدهم… گندم هم عاشق بود… شکست در عشق او را به دختری افسرده تبدیل کرد! ضربه ی آخر را نیز من به او زدم… عاشق مردی شدم که گندم دل در گرو او داشت! من و گندم یک عشق مشترک داشتیم و یک شکست مشترک…!