دانلود کتاب زیبا رویان بی حریف از zoleikha با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
مردی از جنس غرور علیه زن باهوش و قدرتی سرشار در قرعه ای انتخاب می شود که از قضا دختری زیبارو و جسور نیز برای اثبات قدرت و توانایی یک زن در این قرعه انتخاب می شود و این قرعه، قرعه ای است که زندگی و آینده اشان را به گونه ای دیگر رقم می زند… قرعه ای که شاید سرنوشت اشان را تغییر دهد… ماجراهایی خطرناک و ریسک آور که حتی می تواند جانشان را به خطر بندازد… ولی آیا این دو نفر موفق می شوند؟
به طرف ماشین سوسن حرکت کردیم… اغلب با ماشین سوسن می اومدیم سالن… من با سوسن از بچگی دوست بودم، پدرامون تو یه کارخانه نساجی شریک اند براي همین دوستی ما از قدیم تا الان با رفت و آمد خانوادگی محکم تر هم شد… خانواده ي سوسن مثل ما کم جمعیت اند… فقط یه داداش بزرگتر از خودش به اسم کامیار داره… امشب طی قرارمون باید سوسن رو دعوت می کردم براي شام!… مثل سوسن ولخرج نبودم… نه که خسیس باشم، فقط ولخرج نبودم و از
خرج هاي اضافی خوشم نمی اومد.. مثل سوسن یه پام تو فروشگاه ها نبود که هر چیزي چشممو گرفت زودي برم بخرمشون! واسه دعوت شام هم سر یه شرط بندي بازي دوونا که سوسن برنده شده بود شام رو باید مهمونش می کردم! سوار ماشین شدیم… پاشو محکم روي گاز فشار داد تا جایی که جیغ لاستیکا در اومد ، ماشین با سرعت حرکت کرد!… ضبط رو روشن کرد… موسیقیِ اسپانیایی که عاشقش بودیم فضاي ماشین رو گرفت… هیچ چیزي مثلِ موسیقی روحمو شاد نمی کرد!…
-خب خب… حالا تعریف کن ببینم این خواهر بروسلی چش شده بود که امروز قنبرك گرفته بود ! دست راستمو رو از پنجره بیرون آوردم و آرنجمو تکیه دادم به پنجره، هواي خنکی که از بیرون می اومد سر خوشم کرده بود، یه نفس عمیق کشیدم و سرمو به پشتی صندلی تکیه دادم و لبخند به لب گفتم: چیز خاصی نبود، حالا که حالم خوشِ… بی خیالش… – یعنی من دوست دارم با همین دستاي نازنینم شخصا” به عهده بگیرمش! خونسرد گفتم: چی رو به عهده بگیري؟ -عهده گرفتن خفگی گردن عین غازتو…