دانلود کتاب افسونگر مُستَرد از رویا احمدیان با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
ماهرو یک دختر مذهبی اما پر از شیطنت، تک دختر خانواده اعلایی ها دختری زیبا و لوند، یک شب قبل از اینکه به عقد پسری که دوسش داشت در بیاید با حضور یک مرد ناشناس در جشن خانوادگیشان، سرنوشتش دست خوش تغییر می شود. او یک خونبس است، خونبهای یک دشمنی قدیمی که حالا دامن گیر این عزیز کرده می شود و اورا در مقابل مردی رنج دیده و خشمگین قرار می دهد. شاهین احمدخان، کُرد زاده ای اصیل، تاجری جذاب و اسم و رسم دار که بعد از سالها برگشته تا عروسش را… افسونگرِ مُستَرِد: ساحری که پس فرستاده شده…
آه کشیدم و سعی کردم زیاد به چیزی فکر نکنم .مجبور بودم و گناه و اشتباه چند سال پیش دامن گير من شده بود، اگر مخالفتی می کردم ممکن بود ضررات جبران به عزیزانم برسد. استکان های کمر باریک را در سینی چیدم و چایی خوش رنگ را ریختم .نفس عمیقی کشیدم و با چایی ها به پذیرایی برگشتم. از همان خانم مسن شروع کردم تعارف کردن .همه چایی برداشتن و تشکر کردند .با لبخند جواب دادم و سر جایم نشستم. سنگینی نگاه شاهین یک دقیقه هم مرا رها نمی کرد.
جمع پر شوری نبود و هیچ کس حرف خاصی نمی زد. خانم بزرگ و آن خانم جوان هم اینبار مثل بقیه سکوت کرده بودند. نگاه خیره شاهین باعث شد که با اخم نگاهش کنم. لبخند کجی زد و به پدرش چشم دوخت. با اشاره چشم چیزی به پدرش بفهماند .اسماعیل خان صدایی صاف کرد. خب حاج رضا بریم سر اصل مطلب. آقا جان لبخند کم رنگی زد . -بفرمایید. دستی به ریش های جو گندمی اش کشید. -توی این سالها تنها چیزی که سر جاش مونده داغ من و خانواده ام بوده.
سال ها پیش همون وقتا که زخم جگرم تازه بود گفتم یه خونبس برای این دشمني ميخوايم، چون دیگه همچین دردی و نمی تونستم تحمل کنم. یه پسر شیر مردم مونده بود و داغ پسری که هیچ جوره خوش نمیشد .گفتم دختری که به دنیا بیاد زن شاهو میشه، اما وقتی بعد از یک سال دل پسرم برای دختری لرزید، خط زدم رو این خونبس… دقیقا چند ماه بعدش پسر کوچیکم شاهین به دنیا اومد .گفتم هر دختری به دنیا بیاد خونبس شاهین میشه. پسری که اسم برادر بزرگش و همچنین خونش گردنشه…