پست های ویژه
دانلود کتاب بشین درس بخون از پانیذ با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
دختر شیطونی که به زور اینو اون میشینه پای درس… با کاراش مجبور میشن براش معلم خصوصی بگیرن… و این شروع جنگ بین اون دوتاس… البته اینم اضافه کنم پسره زیاد کاری باهاش نداره… این دختر ماست که هی اونو اذیت میکنه و پسر مام مجبوره تلافی کنه… ولی پسر ما که تا اخر عمرش معلم خصوصیش نیست! هست؟
بابا تا اومد خونه شروع کرد خفت کردن من بدبخ … من بیچاره… من عليل… من ذليل… من ناتوان… من بی مغز… اوووووه یه بلا نسبت بگین خب !!!!! -دخترم چرا درس نمیخونی؟ -چون نمیره تو مخم. -میدونی که برام مهمه پیشرفت توی درس توهم که هی داری پسرفت میکنی پس من مجبورم زنگ بزنم به معلم خصوصی. چیزی نگفتمو رفتم به اتاقم خدا خدا می کردم معلمه تو راه بمیره یا یه بلایی سرش بیاد خلاصه نرسه به خونه به حول و قوه الهی: / رایان اومد تو اتاقمو گفت:
باز چه نقشه ای کشیدی ولوله؟ -هیچی دماقمو کشیدو گفت: اخه خیلی ساکتی گفتم شاید داری برای اون معلم بدبخت نقشه میکشی. -باور کن چیزی نیست به جون تک تک دوست دخترات. -خوب نقطه ضعفمو پیدا کردیا با اون بیچاره ها چیکار داری تو؟ جای تورو تنگ کردن خواهری؟ خندیدیم که زنگ در به صدا درومد. -خیلی خوش اومدین بفرمایین داخل رایان گفت: اوه معلمتون تشریف فرما شدن سرورم، من مرخص شم با هم از اتاق رفتیم بیرونو من یه پسر تقریبا ۲۴ ساله بسی
بانمکو جذابو دیدم که داشت با بابا صحبت می کرد -خیلی خوش اومدین جناب خلیق بفرمایین چای. -ممنون آقای غفاری. هنوزم تو هنگ بودم درک اینکه این میخواست بهم درس یاد بده برام سنگین بود اخه حیف تو نبود گل پسر؟ والا به پای من میسوزی چون من بخواهم از تو نمیخوام چیزی یاد بگیرم (خودمم نفهمیدم چی گفتم ناموسا) بعد اینکه کلی زر زدو از خودش گفت رفتیم تو اتاق من دفترو دستکشو درآوردو شروع کرد توضیح دادن -فردا چی دارین؟ -فیزیک -خوبه…
