دانلود کتاب تاوان بیگناهی از رومیسا با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
پسره بخاطر گرفتن انتقام گرفتن از قاتل خواهرش. خواهر قاتل رو صیغه میکنه، بعد از حالا بعد از یه مدت دختره حامله میشه، پسره هم صیغه رو باطل میکنه و…
با نور مستقیمی که به چشمم می خورد آروم لای چشمم رو باز کردم و به پسره خیره شدم که پشت به من رو به روی اینه وایستاده بود و موهاش رو سشوار می کشید. هنوز خوابم میومد، نمیدونستم چه شکلی اعتماد کردم و کنارش خوابیدم. رو تخت نیم خیز شدم و نشستم. برگشت سمتم و گفت: -الان صبحانه میارن.نفس عمیقی کشیدم، دلم نمی خواست اول صبحم رو با اعصاب خوردی شروع کنم: -من می خواهم برم خونه عجله دارم، کیفم و وسایلم رو بده برم.
خیره نگاهم کرد. نگاهش زیادی سنگین بود، با اخم نگاهش کردم که گفت: -کم کم باید به اینجا عادت کنی. خونسرد گفتم: -چرا باید به جایی که دیگه قرار نیست ببینم عادت کنم؟! خونسرد تر از خودم گفت: – اخه تو خیلی اینجا کار داری. با حرص غریدم: -اتفاقا من اینجا هیچ کاری ندارم. لب باز کرد چیزی بگه که چند تقه به در خورد و وقتی اون پسر اجازه داد در باز شد و همون دختر اومد تو و کنار پسره ایستاد. از فرصت استفاده کردم و با دو سمت در اتاق دویدم و رفتم بیرون.
یه راهرو بود که مطمئنن تهش به پذیرایی ختم میشد دویدم. بی وقته سمت در خروجی رفتم و شاید از شانس خوبم بود که در قفل نبود. پسره دنبالم می دوید ولی تقریبا سرعتم ازش بیشتر بود. من قبل با دوستام و خواهرم مسابقه میذاشتیم همیشه تند تر از بقیه می دویدم. در خیابون باز بود و شاید باید از نگهبان تشکر می کردم. دیگه نفسم بالا نمیومد و قبلم درد گرفته بود. بخاطر درد قلبم سرعتم کمتر شده بود و من اینو نمی خواستم. تو پیاده رو با تمام سرعت و بی توجه به نفسی که…