دانلود کتاب روبن از یاسمن علی زاده با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
-ماه آذر برگ ریزون من یا شاید بهتره بگم صاعقهی که روی زندگیم جرقه دادی و تموم بدبختیهای زندگیم رو سوزوندی من تو رو با اون ماه آبان کوچولوم خوشبخت میکنم تو فقط به من تکیه کن و تنهام نذار آذرخش زیبای من. الیان مردی سخت خشن اما عاشق دل در گرو آذر دختر رنج دیده و سختی کشیده ای دارد اما آذر معتقد هست که همیشه برای اطرافیانش بدشانسی میاره برای همین قصد در دوری از الیان داره که….
سرش را به زیر انداخت و چادر را سفت تر چسبید حسادت می کرد؟ این مسخره ترین حس در حال حاضر بود. -چهارساله داغ ندیدنت رو به دلم گذاشتی. حالا که دیدمت… رو میگیری ازم؟ دلش را لرزاند و این قلب بی ظرفیت، بی جنبه ای بیش نبود. -رفتی به همه گفتی من مردم؟ یعنی اینقدر بی ارزش بودم؟ بی ارزش نبود. آنهم زمانی که از لجن زار بیرونش کشید اما چه سود؟ در باتلاق خود او را غرقاب کرد. -بهت گفتم! همون موقع که حرف بقیه یکه تاز میدون بود و من چوب
دوسرنجسی میشدم. همون موقع مردی برام. همون موقع که داغ دیدن بچه ام رو به دلم گذاشتن… با همان بغض سرباز کرده در دوگوی غلتان چشمان مرد نگریست و افزود: -به دلم گذاشتی. قطره اشک چکیده روی گونه اش را کنار زد و درحالی که از اصلان و حصار دستانش عبور می کرد گفت: -من دیگه اون من قديم نیستم. روی خودم کار کردم که دیگه با دیدنت دلم نلرزه. که دیگه پشتم رو بهت گرم نکنم. من به تنهایی عادت کردم .حالاهم خواهش می کن برو. برام مهم نیست
از کجا پیدام کردی یا آدرسم گیر آوردی فقط خواهش می کنم برو. جون کندم تا به آرامش رسیدم. بغض به گلوی دخترک بیش از پیش خش انداخت وقتی ادامه داد: -تا به این مردم فهموندم زن مجرد نمیتونه بدکاره باشه. تا اعتبار جمع کردم. برو خرابش نکن… خرابم نکن. با اینکه هنوز جان می داد برای این صدا اما بی رحمی را ترجیح داد و با قساوت گفت: گذشته توام. گذشته آدم هیچوقت ولش نمیکنه حتی اگه خود آدم نخواد. خیره به دهان اصلان شد و …