دانلود کتاب رویای ساحل آرامش از صدای بی صدا با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
“اوه پناه بر خدا! من هیچ وقت چیزی درباره ی عشق و این گونه مزخرفات سرم نمی شود! در داستان های رمانتیك معمولا دخترها این احساس را با خیره شدن و سرخ شدن و غش و ضعف كردن و لاغر شدن و رفتار كردن مثل احمق ها، نشان مي دهند، حالا ‘مگ’ هیچكدام از این كارها را نمي كند. او مثل یك موجود عاقل خوب مي خورد و خوب می خوابد…
بعد از کلاس داشت از پله ها پایین می رفت که کسی صدایش کرد برگشت دید یزدان است. _کجایی صدات میکنم نمیشنوی؟ _داشتم سوال ها رو مرور می کردم. _چطور بود؟ _نمی دونم یکیش رو شک دارم، میرم سالن مطالعه از تو جزوه ام چک کنم. _بیخیال تو نمره هات خوبه، کلاس دیروزی رو نموندم، جون یزدان جزوه لازمم، میدی بهم؟ _یزدان لازم دارم، عکس هاش رو برات میفرستم. _نه باعکس نمیتونم، یه دیقه بیا انتشاراتی کپی کنم بعد برو. ساحل در گوشه ای منتظر بود
تا یزدان دفتر کلاسوری اش را پس بدهد که امیر فیاض سراغش آمد. _سلام خانم داوودی خوب هستین؟ _ممنون. _چیزی لازم دارین؟ شلوغه اونجا بدین من براتون کپی کنم. _مگه خودش دست نداره؟ برگشت سمت صدا، یزدان بود، پسرعموی بی نهایت فضول ساحل. یزدان میخواست با دوستانش برای ناهار بیرون برود ولی از آنجایی که از امیر فیاض خوشش نمی آمد، بیخیال شد. _ساحل بریم، گشنمه، تا برسیم رستوران من هلاک شدم. بازوی ساحل را گرفت و وقتی از امیر
فیاض دور شدند بازویش را رها کرد. _چیکار میکنی یزدان؟ _بابا من از این پسره بدم میاد، اونم راه به راه دو رو برتوا، دیروز کارن میگفت جلو ورودی جلوت رو گرفته نریمان رسیده. _دوست های تو زاغ سیاه من رو چوب میزنن؟ _چه زاغ سیاهی باهم از کلاس بیرون رفتین دم در دیدن دیگه. حالا بیا جدی بریم برای ناهار. _نمیخواد دیدم دوست هات منتظرتن برو. ساناز از دیشب قهر کرده بود و از اتاق بیرون نمی آمد. هرچند زینت خانم به پری میگفت : ” این روز غیر قهرشم صبح تا شب تو اتاقشه چه برسه الان”.