دانلود کتاب صلیب شکسته از مهدیه سیف الهی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
عاشقانه ای خاص، ممنوعه ای ناب میان دختری از جنس صلیب و مردی از جنس تسبیح. “کاترین” دختری از تبار مسیح با ورود برنامه ریزی شده اش به ایران و شرکت “ققنوس” باعث دگرگونی بزرگی در زندگی امیرسام کیانفر، مدیرعامل شرکت، می شود و روزهایی را رقم میزند که هیچگاه در تصور هیچکس نمی گنجید. بازی را به پایان می رساند که نتیجه اش تنها خون بود و مرگ. مرگ عشق، مرگ احساس و مرگ تمام هستی این مرد…
دستی برای کلارا تکان دادم و همین که دور شد؛ وارد لابی ساختمان تجاری شدم. برای آرام کردن استرس و اضطراب روز اول کاری و رو به رویی ام با فردی که سال ها برای دیدنش لحظه شماری می کردم؛ دسته ی کیفم را محکمتر میان پنجه هایم فشردم و چندین نفس عمیق کشیدم. همین که ضربان قلبم به حالت برگشت، نگاهی گذرا به لابی نسبتا خلوت انداختم. لابی من، با کنجکاوی نگاهی به سر تا پایم انداخت که رو گرفتم از کنار زنی که بی توجه به اطرافش مشغول
دعوا با فرد پشت تلفنش بود؛ گذشتم و با قدم هایی محکم خودم را به آسانسور رساندم. دکمه ی مورد نظر را که نام شرکت ققنوس در کنارش چسبانده شده بود؛ فشردم و تنم را به دیواره ی آهنی تکیه دادم. مردی کت و شلواری وارد اتاقک شد و درهای آسانسور به هم نزدیک شدند. نفس عمیقی کشیدم و خودم را آماده کردم. آماده برای هدفم، خواسته و وصیت پدرم و دیدن تنها دلیل آمدنم. مردی که سال ها، نامش را که برای آخرین درخواست، از زبان پدرم شنیدم؛ روزها و شب ها را از من
گرفته بود و در خواب هایم درخواست کمک می کرد. دینگ! درب آسانسور که باز شد؛ لبخندی کوچک را به روی لب هایم نشاندم و بیرون زدم. از راهرویی با عرض نسبتا زیاد گذشتم و به سمت چپ مسیرم را کج کردم و مقابل تنها درب چوبی آن سمت ایستادم. به تابلوی کوچک فلزی مقابلم خیره شدم که نام شرکت با رنگی مشکی و براق به روی آن حک شده بود. صلیبی به روی سینه کشیدم و مادرم مریم را به مدد گرفتم تا در مسیری که قدم گذاشته بودم؛ همراهی ام کند…