دانلود کتاب اسرار چهار زن از فریده عرب زاده با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
چهار زن، از سه نسل، يادداشت های نامنظمی از زندگی خود، نه روزانه، بلکه هر زمان که فرصت پیدا می کنند، مي نويسند. آن ها این کار را نه برای بازگو کردن زندگيشان، بلکه فقط برای حفظ خاطراتشان انجام می دهند. در نهایت این یادداشت هاست که رازهای بزرگ آنها را آشکار و پیوند میان آنها را مستحکم می کند…
“از یادداشت های کتایون ریاحی” تمام زندگیم با مرگ مادرم به هم ریخت. مامانم خانم فوق العاده نازنینی بود. البته می دانم که همه ی مادرها برای بچه هایشان عزیزند؛ ولی زمانی که او فوت کرد، تازه فهمیدم چه تأثیر شگرفی در زندگی من داشته است. مادرم به سرطان دچار شد و پس از سه ماه فوت کرد و لطمه ی بزرگی به من و پدرم وارد شد. من و بابا تنها شدیم و با هم غصه می خوردیم و با هم گریه می کردیم. پدرم در یک شرکت حسابداری
کار می کرد و همیشه مشغول بود. وقتی که مادرم فوت کرد، من تازه شانزده سالم شده بود. دبیرستان هم بعد از تعطیلات تابستانی آغاز شد. از یک دختر پرانرژی و پر سروصدا به یک آدم گوشه گیر و منزوی تبدیل شدم. پدرم به شدت مشغول بود. شب ها خسته و کوفته به خانه می آمد. بعد از مدرسه، من عزیز دردانه ی مامان که قبل از آن دست به سیاه و سفید نمی زدم و مامانم به من می گفت تنها وظیفه ی تو خوب درس خواندن است، مجبور بودم غذا بپزم
تا من و پدرم چیزی برای خوردن داشته باشیم. نظافت خانه هم با من بود. عمه هایم پس از مدتی گفتند که مرد به زن احتیاج دارد و تقلا کردند تا برای پدرم زن مناسبی پیدا کنند که او تنها نباشد. اوایل سعی می کردم به آن ها حالی کنم که او تنها نیست و منم هستم و چند دفعه هم گفتم که او مرا دارد؛ ولی آن ها می گفتند که تو چند سال دیگر شوهر می کنی و می روی و پدرت تنها می ماند. یکبار به عمه ام گفتم: «اگه بابا مرده بود و مامانم زنده، شما سعی می کردین…