دانلود کتاب فاجعه متحرک (جلد دوم) از جیمی مک گوایر با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
حتی با وجود عرق روی پیشونیش و نفس های منقطعش، به نظر مریض نمی رسید. پوستش مثل سابق اون طراوت و سرخی هلو مانند رو نداشت، و چشم هاش نمی درخشیدن، ولی هنوز زیبا بود. زیباترین زنی که من همیشه می دیدم. دستش سنگین و بی حال روی تخت افتاد، و انگشت هاش در هم پیچیدند. چشم هام روی ناخن های زرد شکننده اش کشیده شد و بالا تر تا بازوی لاغرش، تا شونه ی استخونیش، و سرانجام به چشم هاش رسید…
“-سلام، لکسی” ته سیگارم رو له کردم و قبل از اینکه به سرعت از در بیرون برم، پرتش کردم تو سطل زباله. نه اینکه بی قرار رسیدن به بوفه با اون سبزیجات شل و ول ، گوشت های خشک و میوه های ترشیده اش باشم، یا خدا، نه. صدای این دختره مثه زوزه ی سگه، و بچه ها سرشون رو بلند می کنن تا ببینن کدوم شخصیت کارتونیه که زنده شده! باوجود بی محلی کردن من، هر دوتا دختر دنبالم راه افتادن. شپ رو دیدم و سری براش تکون دادم: “-شپ”
با آمریکا نشسته بود، با افرادی که دورش بودن ، داشتن می خندیدن. اون کبوتره توی مسابقه، کنارش نشسته بود و با یه چنگال پلاستیکی به غذاش سیخونک می زد. بنظر می رسید، صدام کنجکاویش رو تحریک کرده. می تونستم چشم های بزرگش رو دنبال خودم تا انتهای میز که سینی ام رو گذاشتم، حس کنم. صدای خندیدن لکسی رو شنیدم، داشتم به سختی جلوی خودم رو می گرفتم. وقتی نشستم، اومد و از زانوم به عنوان صندلیش
استفاده کرد و روی زانوم نشست. چند تا از پسرهای تیم فوتبال که سر میز ما می نشستن، با حیرت و احترام تماشام کردن، انگار که دنبال شدن توسط دوتا بی همه چیز بی بند و بار براشون یه آرزوی دست نیافتنیه. لکسی دستش رو سُر داد رو پاهام، غرغرهای بلند آمریکا به این طرف میز رسید: “-فکر کنم الانه که بالا بیارم” لکسی چرخید: “-شنیدم چی گفتی ، عوضی.” یه لقمه نون ساندویچی از کنار صورت لکسی پرواز کرد و افتاد زمین کف. شپلی و من نگاهی رد و بدل کردیم…