دانلود کتاب معجزه ای به نام تو از سارا انضباطی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
این رمان زندگی سه زوج رو روایت میکنه که هر کدوم در زندگی دیگری تاثیر دارند. جانا و حسام: حسام سال هاست که در پی انتقام برای مرگ خواهرشه و جانا دختری که مثل یک ناجی میخواد برای رسیدن به این انتقام به حسام کمک کنه. نبات و امیرعلی: نبات به بیماری سختی دچار شده و هر آن ممکنه از دنیا بره اون در پی اینه که قبل از مرگ تمام آرزوهاش رو برآورده کنه. نارین و حسین: دو جوان روستایی که در یک نگاه عاشق هم شدند اما این عشق ممنوعهای بیش نیست و آتش این عشق قراره همه رو تا سالیانِ سال بسوزونه! در آخر برای هر یک معجزهای رخ خواهد داد.. معجزهای به نام تو!
پاهام بدون اراده ی من جلو می رفت و جالب اینجا بود که با هر قدم صدای قلبم رو بیشتر حس می کردم. نگاهم روی ساختمون های اطراف چرخ خورد؛ حتی ساختمون ها هم مثل خوابم بود! یه خونه ی آجر سه سانتی اول کوچه بود و رو به روش یه مجتمع چند واحدی. چندتا خونه ی ویلایی کنار هم و در اخر یه خونه ی ویلایی ته کوچه بود و کنارش یه خونه خرابه. همون خونه خرابه بود… هنوز فکرم کامل نشده بود که صدایی آروم و لرزون رو
شنیدم: _آه… کم..ک ک..م..ک… چشم هام گرد شد؛ صداش ضعیف و لرزون بود اما گوشه ای من این صدا رو شنید. نگاهم موند به خونه خرابه ی کنار اون خونه، قدم هام رو سرعت بخشیدم و به همون سمت رفتم. تاریک بود اما نه انقدر که چیزی نبینم. از در مخروبه گذشتم و جلو رفتم. انگار می دونستم کجا برم! هنوز چند قدم بیشتر نرفته بودم که با دیدنش خشکم زد! خودش بود. تمام تنم می این لرز خفیف با دیدن خون های روی
لباسش و چشم های ملتمسش که بهم دوخته شده بود، بیشتر شد. دستم رو نیشگون گرفتم، انگار منتظر بودم اینم یه خواب باشه اما نه لعنتی واقعی بود! این مرد، مردِ خواب هام بود… صداش توی گوشم پیچید: _کمک..م ک..ن. با شنیدن صداش پاهام قدرت غیر قابل وصفی گرفت و تقریبا به سمتش دویدم! کنارش زانو زدم؛ خیره به خون جاری شده از شکمش لرزون زمزمه کردم: _دا..ره خ..ون می..اد! سعی کرد حرف بزنه: _کم..ک کن ا..ز این..جا ب..رم!