دانلود کتاب تقاص یک رویا از سیمای با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
ابریشم دختر سرهنگ راد توسط گرگ بزرگترین خلافکار جنوب کشور دزدیده میشه و به عمارتش برده میشه. درهان (گرگ) دلبسته ابریشمی میشه که دختر بزرگترین دشمنه و مجبورش میکنه باهاش ازدواج کنه. با ورود ابریشم به عمارت گرگ رازهایی فاش میشه که…
* ابریشم* با سر درد و گیجی چشمای دردناکمو باز کردم خواستم دستمو به سمت چشمای دردناکم ببرم که متوجه بسته بودنم به صندلی شدم. سرمو بالا آوردم و به اطراف نگاهی انداختم اول تصاویر مات بودن ولی کم کم همه چیز واضح تر میشد توی یه اتاق تقریبا 100 متری بودم چیدمان سفید و طلایی اتاق خیلی قشنگ بود حاضر بودم قسم بخورم چیدمان این اتاق چیزی بالغ بر چند میلیارده می دونستم اگر دادو بیدادم کنم فایده ای نداره
پس ساکت سر جام نشسته بودم هوا گرگ و میش بود و احساس ضعف شدیدی می کردم فهمیده بودم چیزی بهم دادن که این مدت بیهوش بودم برام سوال بود چند ساعت بیهوش بودم که اینقدر ضعف دارم. بعد از ساعتی در باز شد مردی قد بلند و چهارشونه که در نگاه اول هر کسی خیره چشمای مشکی براقش میشدی وارد اتاق شد چهره آسیایی قشنگی داشت و ته ریشی که گذاشته بود خیلی بهش میومد. دست از تحلیلش برداشتم و با صدایی که از ته
چاه میومد گفتم + تو کی هستی؟ یکی از ابروهاشو بالا داد و پوزخندی زد همونی که بابات زیادی پارو دمش گذاشته +پس گرگ تویی. پوزخندی روی لباش نقش بست _چون قرار نیست دیگه خانوادتو ببینی بهت میگم آره منم.قدم زنان به سمت پایه دوربینی که تا اون لحظه بهش دقت نکرده بودم رفت و همزمان پارچه ای رو دور صورتش پیچید. از چشمای مشکیش شرارت میبارید و می تونستم پوزخند زیر پارچه پیچیده شده دور صورتشو حس کنم…