دانلود کتاب سدم از کیوان عزیزی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
سامین یک آقازادهی جذاب و جنتلمن لیا دختری که یک برنامه نویس توانا و موفقه لیا موحد بدجوری دل استادش سامین مهرابی راد رو برده، حالا کسی حق نداره سمتش چپ نگاه کنه…
«لیا» دکتر ضیغمی برگشته بود و خوشحال بودم که میتوانم کلاس هایم را شرکت کنم. امروز هفته ی آخر مهرماه و اولین جلسهی طراحی الگوریتم بود. صبح سرحال از خواب بیدار شدم، بعد از صبحانهی مفصل مامان مهتاب، راهی دانشکده شدم و یکراست به کلاس ۱۰۲ رفتم. طبق معمول مهسا قبل از من ردیف دوم نشسته بود. رفتم کنارش هنوز ده دقیقه تا آمدن استاد و شروع کلاس وقت بود. کنار گوشم گفت: میمردی کلاسای استاد
راد رو می امدی؟ تا حالا ۳ جلسه غیبت ناقابل نداشته باشی؟ -بیخیال، فکر کن حتی یک درصد پشیمون باشم…. ابداً. -اونوقت که نمره ات کم شد حالت جا میاد. این یک مورد را راست می گفت، ترم پیش به قدری نمره هایم پایینتر از همیشه بود که معدل نزدیک ۱۹ را تا ۱۷ پایین کشانده بود و من دیگر هیچ جایی برای کوتاهی نداشتم… با تردید گفتم: آخر ساعت کلاس میرم با استاد صحبت میکنم…. _اوه اوه، اونم با کی صحبت کنی؟ دکتر ضغیمی
که چقدرم مقرراتیه و روی این چیزا حساسه، عمرا قبول کنه… با ناراحتی گفتم: بمیری مهسا که دلشوره انداختی به جونم، اصلاً نمره کم کنه بهتر از اینه که کلاسای اون آدم بی ادب و بی فرهنگ رو میآمدم… -بابا رو تو برم من، استاد راد بی فرهنگه؟ تو راست میگی اگه بی فرهنگ نبود که ترم پیش بجای افتادن با یه پروژه ی آبکی اون نمره رو بهت نمی داد!!! با آمدن استاد مهسا ساکت شد. تا پایان کلاس دلم پرآشوب بود دکتر ضیغمی آنقدر استاد راد را قبول داشت که….