دانلود کتاب تاریکی شهرت از صدیقه مرادی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
وقتی یک رابطه به بنبست میرسد؛ همان جایی که دیگر احساسی باقی نمانده و هر چه هست حسرت گذشته بر جای مانده است، امکان ندارد تمام تقصیرها بر گردن یک نفر باشد! لحظهای قدِ چشم بر هم زدن هر دو نفر خودخواه شدهاند، عشق را به سخره گرفتهاند و فکر کردهاند بدون عشق هم سَر میشود! اما کاش انسانها میفهمیدند وقتی یک روز دو قلب خالصانه با هم پیوند میخورند هرگز بعد از آن نمیتوانند خیال عاشقی برای همان یک نفر را از سر قلبشان بیندازند…
نشسته ام روی مبل و هیچ تمرکزی روی حرف های مامان ندارم تمام توجه ام معطوف فیلمی شده که یزدان در حال لم دادن روی تخت؛ داخل لپ تاپش پلی می کند. -اعتراف میکنم که منم دیشب غافلگیر شدم! این دوتا سلبریدی چه شویی راه انداخته بودن خیلی قشنگ نقش بازی کردن. مامان نگران اتفاقی ست که رخ داده باور ندارد بحثی میان من و یزدان پیش نیامده باشد و من اصلاً نمیفهمم چه در جواب آخرین
جمله اش می گویم؛ تمام تمرکزم روی صدای آن از خدا بی خبر مانده است. -یه جوری این دو تا رو براتون افشا کنم که پشم براتون نمونه. عشق چی کشک چی ارمغان بدیع در حال حاضر تو رابطه با سهیل ملکانه. اصلاً دیگه با یزدان مجد زن و شوهر نیستن خیلی وقته طلاق گرفتن ولی صداشو در نیاوردن. چرا مردک اینقدر حرف مفت میزند؟ مضطرب به چهره ی سرخ شده ی یزدان نگاه میاندازم و سریع با مامان
خداحافظی میکنم آن هم در حالی که تا آخرین لحظه میگوید نگرانم است. حق دارد نگران باشد حتماً او هم فهمیده زندگی دخترش در حال کشیدن نفس های آخرش میباشد! -فرداشب با یه کلیپ جنجالی افشاگری از زندگی این دوتا سلبریدی خدمت میرسم منتظر باشید. یزدان با عصبانیت صفحه ی لپ تاپش را محکم میبندد و من چند قدم عقب تر از تخت می ایستم. گوشی تلفن میان انگشتانم فشرده میشود و…